تماس: [email protected]
ابتهاج آخرین گنجینه ادبیات ایران رفت/ مهدی بیرانوند روژمان
در این سرای بیکسی
نشستهام به در نگاه میکنم
دریچه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانیام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
اشعاری ناب، اشعاری برای تمام نسل ها، پدری برای ادبیات ایران، مبارزی برای ایام انقلابی و فعالیت های مخفیانه آزادی و گنجینه ادبیات ایران در شبانگاه نوزدهمین روز از مردادماه برای همیشه از میان ما پر کشید.
خبر برای اهالی ادبیات و کتاب مثل یک کابوس بود. یک حجم عظیم از اشک به چشمان دوستدارانش هجوم آورد و دردی ابدی به قلب هایمان به جا ماند. امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه گویی جان تمام اشعار بعد از انقلاب بود آن هم در دهه هشتاد و نود که دنیای ادبیات و هنر در رخت پوچ مجازی درهم پیچیده و رنگ باخته.
امیر هوشنگ ابتهاج روز یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ شمسی در رشت متولد شد. پدرش «آقاخان ابتهاج» از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود.
پدربزرگ او یعنی «ابراهیم ابتهاج الملک» گرگانی و مادربزرگش اهل رشت بود. پدر بزرگش مسئول گمرک بود و در زمان تسلط جنگلیها بر جنگل توسط یکی از آنها، یا به روایتی توسط یکی از کشاورزانش، کشتهشد. این روح مبارز نیز در وجود شاعر بزرگ ما به یادگار مانده بود که در دوران انقلاب اسلامی به مبازره روی آورده بود. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دستمایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام (دیرست گالیا…) با اشاره بههمان روابط عاشقانهاش در گیر و دار مسائل سیاسی سرود.
سایه در سال ۱۳۴۶شمسی به اجرای شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز میپردازد که باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکتکنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح میدهد و مینویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکردهاست که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجانزده شوند. ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ شمسی سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کنارهگیری داوود پیرنیا) و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزلها، تصنیفها و اشعار نیمایی او توسط موسیقیدانان ایرانی نظیر محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا شدهاست. تصنیف خاطرهانگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) از اشعار سایه است.
در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از باقر پرهام، احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خوئی تصمیم به تعلیق هوشنگ ابتهاج، به آذین ، سیاوش کسرائی، فریدون تنکابنی و برومند بهعلت نقض مرامنامه و اساسنامهٔ کانون گرفتند. این تصمیم درنهایت به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران، که بهصورت فوقالعاده برگزار شد، رسید و منجر به اخراج کل عناصر تودهای، بههمراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایرانشد.
از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزلهای حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ شمسی توسط نشر کارنامه بهچاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظشناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمتهاست که سایه در مقدمه آن را به همسرش پیشکش کردهاست. در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۹۵ شمسی بیست و سومین جایزهٔ ادبی و تاریخی محمود افشار یزدی در باغ موقوفات افشار به انتخاب اعضای هیئت گزینش جایزهٔ این بنیاد به هوشنگ ابتهاج اهداشد.
در تاریخ پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۷شمسی در مراسم پایانی ششمین «جشنواره بینالمللی هنر برای صلح»، نشان عالی «هنر برای صلح» به هوشنگ ابتهاج و ۳ هنرمند دیگر اهداءشد.
هوشنگ ابتهاج (سایه) با اینکه در خانوادهای مرفه و سرشناس متولد شد؛ بعدها همفکر تودهایها شد،هرچند هرگز به عضویت آن درنیامد. با این حال برخی از منتقدان گرایش ابتهاج به سوسیالیست به و حزب توده را باعث تقویت جنبهٔ شاعری او میدانند. با این وجود، در سالهای بعد اشعاری با درونمایههای عرفانی، اخلاقی و مناجات با خدا سرود که عدهای آنها را از نظر پرداخت زبانی به اشعار حافظ، نزدیک میدانند.
ویژگی اشعار
غلامحسین یوسفی درباره شعر سایه میگوید: «در غزل فارسی معاصر، شعرهای سایه در شمار آثار خوب و خواندنی است. مضامین گیرا و دلکش، تشبیه، استعارهها و صور خیال بدیع، زبان روان، موزون، خوشترکیب و هماهنگ با غزل، از ویژگیهای شعر اوست. همچنین رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوهٔ دلپذیر حافظ است. از جمله غزلهای برجسته میتوان به این موارد اشاره نمود: دوزخ روح، شبیخون، خونبها، گریهٔ لیلی، چشمی کنار پنجرهٔ انتظار و نقش دیگر.» اشعار نو او نیز درونمایهای تازه و ابتکاری دارد؛ و چون فصاحت زبان و قوت بیان سایه با این درونمایهٔ ابتکاری همگام شده، نتیجهٔ مطلوبی بهبار آوردهاست. خود او معتقد است برای او اصل عاطفهٔ شعراست.
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست
سایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
آری استاد ادبیات ایران، پدر شعر فارسی بعد از انقلاب و آخرین گنجینه ادبیات دوران طلایی ایران در غربت از میان مام رفت. حال ما مانده ایم و با استاد های پوشالی مجازی که این روزها به لطف شبکه های اجتماعی برای خود شهرتی دست و پا کرده اند. راستی می رسد روزی که باز ابتهاجی یا شاملو و یا شهریاری در ادبیات ایران داشته باشیم؟! نمی دانیم این تلخی رفتنش را چگونه تحمل کنیم . فقط باید به افتخارش ایستاده کف بزنیم و سر تعظیم فرود آریم. آری سایه از میان ما پر کشید.
مهدی بیرانوند روژمان
سایه ! غصه مخور درین دیار وفایی نیست
سایه !هیچ رفته ای را دیگر پیدایی نیست
سایه !عشق در کام عاشق و معشوق نیست
سایه !غریبان عشق را رگ شیدایی نیست
(فراز ماندگار)
سپاسگزاریم