تماس: [email protected]
چوکشید ناز شبنم گلِ بی قرار باران
هیجانُ رقص مینا کف دست سبزه زاران
خنکای تک بلوطی لب جوی دشت گندم
به جنون بیدُ شرمش به مقام مستِ ساران
به شکوفه های سوسن، به پگاه نخل و نسرین
به چمن ندای بلبل که رسید نوبهاران
بده موی درهَمت را به نسیم و عطرنارنج
بنگربه یاس و چشمک زدنش به شاخساران
بتکان غبار دل را چو لباس خشک انگور
بسرا به لب ترنم بشتاب سوی یاران
بزُدا غبار غم را به صفای جامی از می
که جوانه می‌زند تاکِ امید میگساران
بشکن خیال خام از، دلِ سرد و خودپرستی
دو صبای نخ نما در، گذرای روزگاران
بگشا حریم مُضطر، بطلب هزار و سِهره
و بتاز اسب شادی به هوای گل عذاران
سید محمد حسن هاشمی شیراز
احسنت بسیار عالی
زنده باد سید هاشمی عزیز
درود بر شما از دریچه لطف می‌نگرید
سپاسگزارم