تماس: [email protected]
برگشته/ ابراهیم نصراللهی
مژه هایت گل من رو به هوا برگشته
بخت بر گشته من گشته بلا بر گشته
گر چه مژگان تو چون خار به چشمانم شد
نظرش با دل من بود چرا بر گشته
آن ستمگر که شبی طعنه به شیطان می زد
باز هم رفته خطا آن ز خطا برگشته
من که فریاد زدم تا تو به دادم برسی
سوی من بی اثر انگار صدا برگشته
آب دریا نشود خون دگر از جهل شما
موسی آیا زپی کهنه عصا برگشته
آن طبیبی که مداوای خلایق می کرد
شده در بند خرافه ز دوا برگشته
جز به راهت نروم راه دگر ای زاهد
گر چه سر پنجه تقدیرو قضا برگشته
گفته پیغمبر اگر توبه کنی می بخشد
توبه کردم بخدا من زخدا برگشته
ابراهیم نصراللهی