تماس: [email protected]
جمعه نزدیک است و دلتنگی به من نزدیکتر
غم بسان صخره ی سنگی به من نزدیکتر
هر قدر از خود برانی باز پشتت میدوم
اینچنین گشتست بی ننگی به من نزدیکتر
بس دویدم هر طرف در جستجویت روز وشب
گشته پیری، خستگی، لنگی به من نزدیکتر
میکنم فرش قدمهایش دل چون لاله ام
گر شود آن “یارک جنگی”به من نزدیکتر
میتوانستم فراموشت کنم آسان وزود
بود اگر مثل تو “صدرنگی”به من نزدیکتر
زد به جانم شعله های آتش دلدادگی
کاش بودی برف سالنگی به من نزدیکتر
دیدمش یکروز، فرمودم سلام اما بگفت
هی! میا ای آدم بنگی به من نزدیکتر
صبور “مستمند”