بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

دمنوش شعر، اثرِ مهربانو صدیقه پناهنده(عضوِ ارشد بنیاد جهانی سبزمنش) در دسترس عموم قرار گرفت

دمنوش شعر، اثرِ مهربانو صدیقه پناهنده(عضوِ ارشد بنیاد جهانی سبزمنش) با مقدمه ی دکتر بسم الله شریفی(مؤسس و دبیرکل اجرایی بنیاد جهانی سخن گستران سبزمنش) حله ی مبارک چاپ به تن کرد و در دسترس خوانندگان قرار گرفت.

دمنوش شعر، اثرِ مهربانو صدیقه پناهنده(عضوِ ارشد بنیاد جهانی سبزمنش) با مقدمه ی دکتر بسم الله شریفی(مؤسس و دبیرکل اجرایی بنیاد جهانی سخن گستران سبزمنش) حله ی مبارک چاپ به تن کرد و در دسترس خوانندگان قرار گرفت.

به گزارش سبزمنش؛ مجموعه­ ی غزلیات(دمنوش شعر)، در 136 صفحه با قطع رقعی، که شامل 78 قطعه شعر در قالب­ غزل، می­باشد بعد از طی مراحل قانونی و گرفتن شابک بین المللی، رده بندی کنگره، رده بندی دیویی و شماره کتابشناسی ملی، از سوی واحد انتشاراتی سبزمنش و انتشارات زهره علوی با تقریظی از استاد ابراهیم حاج محمدی (قمر) و صفحه آرایی و طرح جلدِ محمد قاسمی در ایران چاپ و روانه بازار کتاب گردید.

مهربانو پناهنده، در این گزینه، از قدرت و توانایی بالای شعر در ایجاد آرامش و ارتباط عمیق با خواننده سخن به میان آورده و نوشته است:

(در این مجموعه، با استفاده از زبان شعر، احساسات و افکارم را با زبانی ساده بیان کرده ام و هدف من همفسر کردن مخاطبان با خودم بوده است).

این عضو ارشدِ بنیاد جهانی سخن­گستران سبزمنش؛ عاشق هنر است و در بیشتر قالب­ ها­ی سنتی و نو طبع آزمایی نموده و علاوه بر تدریس در دبیرستان­ های بیرجند و فریمان چند سال در دانشگاه پیام نور فریمان تدریس نموده است.

“تجلی شاعرانه­ ی اساطیر در شعر ابن حسام خوسفی”، شاعر خاوران نامه و مقاله­ ی “انسان کامل” از جمله آثار اوست.

دمنوش شعر، اثرِ مهربانو صدیقه پناهنده(عضوِ ارشد بنیاد جهانی سبزمنش) در دسترس عموم قرار گرفت
دمنوش شعر، اثرِ مهربانو صدیقه پناهنده(عضوِ ارشد بنیاد جهانی سبزمنش) در دسترس عموم قرار گرفت

نمونه اشعار:

شده آیا به وقت دلتنگی

بشمری روزهای هجران را

هی بگویی مگر نمی بیند

گریه های شبیه باران را

 

تو شدی غرق غم از این دوری

او فقط در مدار بی دردی

مثل ابر عظیم باران زا

که نمی بیند این بیابان را

 

فاصله پشت فاصله انگار

هست دیوار بین من با او

دوست دارم بریزد این دیوار

تا ببینم من آن خیابان را

 

اینکه از راه دور می آیی

چمدانی پر از گل سوسن

با تو دیگر خزان نمی بینم

هدیه می آوری بهاران را

 

این غم لعنتی که می آید

روزه ای از سکوت می گیرم

واژه ها ی غزل خودش گوید

شرح درد و غم فراوان را

 

هر چه گویم از این همه محنت

باز در قالبم نمی گنجد

مثنوی هم  نمی تواند گفت

شرح یک پاره از هزاران را

 

2-

بگو باری سخن با این خراب آهسته آهسته

مگر آید دمی بر چشم، خواب آهسته آهسته

 

بدان که بیقرار دیدن ماه رخت هستم

بسوزانم سپنج، آرم گلاب آهسته آهسته

 

شب ظلمانی هجران چو او آید شود روشن

که  تابد از رخش آن ماهتاب، آهسته آهسته

 

دریغ و درد بر پیمان وفاداری نمی‌بینم

به حسرت طی شد ایّام  شباب آهسته آهسته

 

خرافاتی شدم از دست تو پس کی تو می آیی

کنم وا گاهگاهی سر کتاب آهسته آهسته

 

دلم تنگ سفر هست و غزل خوانی برای تو

رود از من دمی این اضطراب آهسته آهسته

 

چه زیبا می‌شود شعرم زمانی که تو می‌گردی

ردیف من در این اشعار ناب آهسته آهسته

ارسال یک پاسخ