بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

دکتر پریوش ابراهیمی: آینده ادبی کشور ایران و فارسی زبانان به سیستم آموزش و پرورش مرتبط است

آقای دکتر بسم الله شریفی مؤسس و دبیرکل بنياد جهانی سبزمنش

به گزارش سبزمنش، گفتگویی کوتاه وخواندنی با دکتر پریوش ابراهیمی، متولد تهران در اردیبهشت سال  ۱۳۳۱در خانواده­ ی فرهنگی  ودانش آموخته رشته ایمونولوژی(شناخت سیستم ایمنی بدن )از دانشگاه علوم پزشکی تهران و مدرس ایمونولوژی در دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران هستند. بانو ابراهیمی در رشته های مختلف پزشکی وپیراپزشکی و همچنین در زمینه ادبیات نیز فعالیت به القوه و موثری دارند. وی در حال حاضر عضو شورای مؤسسان بنیاد جهانی سبزمنش، دبیر اجرایی انجمن ادبی ایران (قدیمی ترین انجمن ادبی کشور با قدمت ۱۲۰ سال ) است و دبیر وموسس انجمن ادبی ساعی ودبیر انجمن ادبی همدانی­های مقیم تهران  هستند.

در ذیل سخنانی چند از ایشان را می خوانیم:

 

با توجه به رشته تحصیلی شما می توان گفت: که باید دلیل خاصی برای توجه شما به ادبیات باشد چرا که رشته تحصیلی شما با ادبیات مرتبط نیست، دلیل جذب و فعالیت شما در رشته ادبیات چیست؟

 

بله، رشته تحصیلی ام سیستم ایمنی است، دنیای عجیب و پر رمزورازی که نمی توان در باره آن حکم واحدی داد. در بدن هر فرد و با توجه به روحیات وخلق وخوی او و دوران زندگی او فرق می کند و این مهم  شباهت عجیبی به دنیای ادبیات وشعر دارد. شما اگر یک غزل را دردوران بچگی بخوانید وهمان را در دوران جوانی و بعد میانسالی، متوجه می شوید که برداشت‌های کاملا متفاوتی از آن دارید ونیز برداشت ها در میان مردم چقدر متفاوت است.

ادبیات وشاعری در میان ما ایرانیان ازجمله هنرهایی است که به علت مزاحمت کمتر حاکمان و متشرعان وقت (نسبت به سایر هنرها)بیشتر رشد کرده است تا آنجایی که حتی قصه هارا نیز بصورت شعر بیان می کردند مثل داستان‌های شاهنامه ویا پنج گنج نظامی گنجوی. بنابراین گوش ما ایرانیان از همان ابتدا با لالایی های مادرانه با شعر آشنا شده است و ما حتی در سخنرانی ها در جلسات کاملا تجربی وتخصصی شاهد شعر خوانی یا آوردن تمثیل ادبی هستیم. بنابراین جای تعجب نیست که پزشکی یا مهندسی و کارگری  در هر درجه ازمعلومات  به شعر وادبیات  توجه وعلاقه داشته  باشد .

این موضوع درمورد من نیزصادق است. از همان دوران شیرین دبستان به سمت شعر گرایش داشته ام والبته گه گاه  دلنوشته های می‌نوشتم اما توجهی به نگهداری نداشته و آنها را دور می انداختم.

درخانه ما هم مثل اکثرخانواده های ایرانی دیوان حافظ وجود داشت و گاهی ابیات معروف آن را پدر و یا مادر به زبان می آوردند

بنابراین من حافظ را می خواندم خصوصا در پای سفره هفت سین وگاهی نیز برای فال گرفتن. اما با انجمن‌های ادبی آشنایی نداشتم. گاه گاهی شعرهایی ازمن در روزنامه کیهان اوایل انقلاب چاپ می شد وسایر مجلات.

دردانشگاه هم به علت علاقه به ادبیات و شعر عضو کمیسیون فرهنگی دانشگاه بودم و نشست‌های ادبی  و جلساتی  را برای دانشجویان برنامه ریزی می کردیم که با استقبال دانشجویان روبرو می شد.

 

از چه زمانی و با چه رویکردی حافظ خوانی را شروع کردید؟

 

آشنایی  با انجمن‌های ادبی از زمانی شروع شد که همسرم یک کتاب شعر که یکی از بیمارانش به او داده بود برایم آورد. اسم کتاب فکر می کنم رباعیات پروفسور سید حسن امین بود (سال۸۷) درپشت جلد آدرس ومحل نشست‌های ادبی ذکر شده بود.

برای اولین بار وقتی پا به این محفل ادبی گذاشتم خیلی مورد استقبال قرارگرفتم  ودر همان جلسات دقایقی نیز به خواندن غزلیات حافظ اختصاص داده شده بود که (پروفسورامین) آنرا شرح مختصری می دادند و این سرآغاز بررسی‌های بیشتر من در مورد حافظ شد.

از آن زمان تا موقعی که انجمن حافظ برپا بود وماهنامه حافظ به مدیرمسئولی «پروفسورامین »منتشر می شد من هم در انجمن وهم در ماهنامه حافظ همکاری داشتم وشروع به مطالعه در باره حافظ کردم وتفاسیر متعددی را بررسی کردم، متوجه شدم که‌در بین دیدگاه ها ی مفسرین در مورد حافظ تفاوت های زیادی  وجود دارد و به قول مولانا “‘هرکسی از ظن خود شد یارمن ”

دیوان حافظ اقیانوس بیکرانی از عشق وعرفان است که فارغ از اوضاع زمانه خود نبوده وبه جرات می توان گفت که معترض ترین شاعر نه تنها در زمان خود بلکه تاکنون بوده است. از این اقیانوس هرکسی به اندازه ظرف وجودی خود می تواند برداشت کند وهیچ الزامی به قبول یا رد آن نیست. حافظ شاعری است که افراد می توانند با آن هم ذات پنداری کنند.

خود حضرت حافظ می فرماید:

من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست

توهم زروی کرامت چنان بخوان که تو دانی

ومتوجه شدم که حافظ برای هرکسی جلوه خاصی دارد. عارف آنرا عارف، فیلسوف او را فیلسوف و عامی اورا عامی می پندارد وهمین است  که او را از سایر شاعران گرانقدر ما که حق زیادی برگردن ما پارسی زبانها دارند متمایز می کند.

همین ویژگی‌ها و نیز چند وجهی بودن غزل های حافظ و نیز ایهام و ابهامی که در هر کلمه، مصرع و بیت وجود دارد مرا به سمت مطالعه بیشتر کشاند و بعد هم این برداشت ها را با سایرین به اشتراک بگذارم.

اولین بار در فرهنگسرای شفق و بعد از آن در چند فرهنگسرا  از من خواستند که حافظ را برای آنان شرح دهم که با استقبال روبرو شد.

 

آیا از کلاس­های حافظ خوانی در بین عموم مردم  استقبال می شود؟

 

که با توجه به منطقه ای که من در آن زندگی می کنم در سه فرهنگسرا (والفجر، ساعی و نظامی گنجوی)کلاس­های حافظ خوانی و بررسی غزلهای حافظ را شروع کردم – وباپاندمی یا همه گیری کرونا‌، عزیزان زیادی درخواست برگزاری کلاسهای حافظ را از ابتدا داشتند بنابراین من گروه دیگری در واتساپ تشکيل دادم که حدود ۳۰۰نفر شدند که بعضی از این عزیزان  اذعان می‌دارند، آنچه که شرح وخوانش را که در جلسات مطرح  برای سایرین ودوستانشان  که حتی خارج ازکشور هستند ارسال می کنند.

چون  تمام جلسات را بصورت فایل های نوشتاری وصوتی برایشان ارسال می کردم.

در جلسه ای که تقریبا یک سال قبل در دفتر پروفسور امین  تشکیل شده بود با شخصیتی که خود را مؤسس بنياد جهانی سخن گستران سبزمنش معرفی کرد آشنا شدم و به عضویت شورای رهبری از نشانی ایران پذیرفته شدم، احساس کردم که می توانم در  زمینه حفظ و گسترش زبان وادب پارسی با این گروه همکاری کنم که خیلی مورد استقبال قرارگرفت و آقای دکتر بسم الله شریفی دبیرکل این بنياد برای ثبت نام در این کلاسهای مجازی فرا خوان دادند در و بسایت وفیس بوک.

که باز استقبال بی نظیری را شاهد بودیم از افرادی که دل در گرو مهر زبان پارسی وحفظ آن را  دارند و علاوه بر  دوستانی از ایران، دوستدارانی از افغانستان وکشورهای آسیایی خصوصا آنهایی که روزی از ایران جدا شده بودند،  پاکستان وحتی کشورهای اروپایی وامریکای مرکزی وسایرنقاط از آن استقبال کردند ‌و دو گروه  حافظ خوانی هم به این گونه تشکیل شد. چندی بعد کسانی خصوصا از مناطق فارسی زبان ودانشجویان زبان فارسی از افغانستان در خواست کلاسی مجدد و از ابتدا نمودند که یک گروه جدیدی را تشکیل دادند که کلا هفت گروه حافظ خوانی را با حدود هزار نفر را تشکیل می دهند. در جلسه ای یکی از دانشجویان دکترای زبان پارسی از اهالی افغانستان که در هند تحصیل ودر یکی از دانشگاه‌های افغانستان تدریس می کند وخود نیز در کلاسهای حافظ خوانی هست و از اعضای بنیاد جهانی سبزمنش میباشد، از لزوم دانایی وعشق به یاد گیری حافظ را میان مردم افغانستان را متذکر شدند  که برای من که عمری را در تدریس وآموزش دانشجویان گروه بودم توفیقی است که پروردگار را به خاطر آن سپاسگزارم.

در گروه‌های حافظ خوانی، همه گونه افراد حضور دارند از پزشک واستاد دانشگاه گرفته تا  افرادی که خط فارسی را نمی توانند بخوانند به همین دلیل علاوه برفایلهای نوشتاری، فایل صوتی  نیز ارسال می شود.

اما در مورد حافظ صحبت کردن جسارت فراوان می خواهد که من آن را در حد واندازه خودم نمی دانم. ولی برای دریافت نسبی آنچه که حافظ می گوید

باید به چند نکته توجه کرد:

– تاریخ ودوران زندگی حافظ با این توضیح که از زندگینامه حافظ چیز زیادی نمی دانیم وهر آنچه که گفته می شود حدس وزمانی بیش نیست؛

دوم؛ آشنایی مختصری با اصطلاحات عرفانی و نیز فلسفه،

سوم؛ طرز صحیح خواندن غزل که بسیار در درک منظور کمک می کند.

در کل، حافظ یک مکتب و مذهب بیشتر ندارد و آن مکتب انسان سازی  است که مذهب آن عشق است. عشق به  هرآنچه که‌ در خلقت وجود دارد و آفرینش برمبنای آن استواراست. عشق به خدا، خاک و آب ونبات و جماد و طبیعت وحیوان و انسان.

در اولین غزل دیوان حافظ کل آنچه که در سایرغزلها هست خلاصه شده که می گوید:

الا یا ایهالساقی اَدر کاساً وناولها

که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها

او می‌گوید برای راه یابی به چنین مکتب انسان سازی باید سختی کشید ولی این سختی از درون شروع می شود نه از بیرون. اول از توکل به خدا بعد کسب معرفت وآگاهی ودانش وبینش و از جدا کردن خود از هرآنچه نفسانیات ومسائل دنیوی گمراه کننده است. و راه آن ازخرابات می گذرد یعنی از خود گذشتگی  وتهی شدن از خودشیفتگی و خودپرستی  وخود را محور خوب وبد دانستن است.

بنا براین، حافظ  شاعر عارف است ویا عارف شاعر. اما عرفان او خاص خودش هست زیرا  او به مسائل اجتماعی دوران خود نیز چشمی  دارد از آن غافل نیست، او خود می گوید : شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است

بنا براین تلاش حافظ همه برای آگاهی دادن انسانها است. او می کوشد هویت واقعی  انسان را به او بشناساند

ودر این راه از اشارت ها ودرک آن می گوید :

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

نکته ها هست ولی محرم اسرار کجاست

وهمین جا مشخص می شود که حافظ در بسیاری از اشعارش از نماد ها استفاده می کند و آن را گاه پنهان وگاه آشکار می گوید:

هردوعالم یک فروغ روی اوست

گفتمت پیدا وپنهان نیز هم

 

 

خانم ابراهیمی آیا حافظ شناسی و خواندن غزلیات حافظ می تواند سر منشا عرفان باشد؟ اگر اینچنین است چگونه حضرت حافظ ذهن را سمت عرفان سوق میدهد؟

 

حافط در اشعارناب خود، علاوه برهدایت انسانها برای جستجوی حقیقت، آنها را از جهل و نادانی  و پیروی کورکورانه برحذر می‌دارد. او کلمه رند را در اشعارش بکار می برد به معنای کسی هشیار است  و در باطن به اصول اخلاقی و انسانی  (ودینمداری) می پردازد  اگرچه درظاهر به نظر نمی‌رسد که زیاد به اصول شریعت مورد نظر متشرعین پابند باشد  و آنرا درمقابل ریاکاری  ودروغگویی و شریعتمداری واعظان و زاهدان وصوفیان  منتقدانه قرار می دهد وبه آن می  تازد که برای خودنمایی تظاهر به دین مداری می کنند قرار می دهد(از حاکمان گرفته تا سایرین) و سخت به باور های جهالت گونه و خرافات در لباس دین مقابله می کند

زیرا حق وحقیقت را باید با بینش ودانش ومعرفت و ضمیر پاک که خالی از هرگونه خودپرستی است جستجو کرد.

 

تا باحال شده است که ارتباط قلبی بین شما و غزلیات حافظ رخ دهد و باعث منقلب شدن و تغییر مسیر شما بشود؟

 

درمورد تأثیرات حافط در ضمیر و باطن انسان باید گفت از نظر تاثیر قلبی  باید بگویم بله این تغییرات را نه تنها در خود حس می کنم بلکه دوستانی هم که در کلاسهای حضوری تشریف می آوردند بیان می کنند. همچنین دوستانی که در خارج از کشور هستند. خصوصا مردم قدر شناس افغانستان که  آن را مکررا اظهار می کنند.

شما تاثیر حافظ را برشاعر و فیلسوف بزرگی چون گوته آلمانی می بینید که چه غوغای در درون او ایجاد مي کند. چگونه ممکن است بر رفتار واندیشه ما که خود با او از یک زبان ویک ریشه وفرهنگ  هستیم اثر نداشته باشد.

 

 ادبیات کنونی جامعه را چگونه می بینید؟

البته من خودرا در جایگاهی نمی بینم که صلاحیت آنرا داشته راجع به ادبیات جامعه صحبت کنم. ولی از نظر خودم اشعار کنونی از عمق به سطح آمده است. آن کوبندگی وماندگاری وتاثیر سابق را ندارد آنهم شاید بعلت عدم توجه کافی به آموزش صحیح آن است. من بارها در کلاسهای حضوری شاهد این بودم که افراد اذعان می کردند که ایکاش این مطالب و تفاسیر اشعار را در دوران تحصیلی بیشتر برایشان توضیح می دادند.

 

 آیا با ادامه زبان کهن در شعر امروز موافق هستید؟

 

خوشبختانه زبان فارسی از زمان سعدی بزرگوار تا کنون تغییر زیادی نکرده است و حتی آثار رودکی که به عنوان پدر شعر پارسی شناخته می شود به راحتی درک می شوند. شعر بیان الهام درونی شاعراست که آنرا باکلمات زینت می بخشد نوع بیان آن تفاوت نمی کند. مهم تاثیر گذار بودن آن در جامعه است که باعث ماندگاری آن می شود.

 

از شما آثار مکتوب منتشر شده است؟

سه کتاب  منتشر کرده ام (دو کتاب علمی به نام ایمنی سازی ومصونیت کشوری و دیگری به نام فشرده ایمونولوژی)

یک کتاب شعر هم به نام« صدای ساز دلتنگی». البته چندین مقدمه برای کتاب وچندین مقاله در ماهنامه حافظ وهمچنین نامم به عنوان شاعر و ادب در سیزدهمین جلد شاعران معاصر ایران ثبت شده است. البته اگر عمری باشد  وفضا مناسب کتاب‌های دیگری نیز در دست بررسی برای چاپ وانتشار است.  خصوصا شرحی براشعار حافظ…

 

چشم انداز ادبیات را چگونه می بینید؟

 

آینده ادبیات ایران بستگی به چگونگی نگرش سیستم آموزشی کشور در دبستان تا سطوح عالی دارد همچنین آموزش اصولی درک مفاهیم عمیق آن. اصولا ادبیات جامعه به عنوان جزیی  از فرهنگ والای ایران وزبان پارسی باید ترویج شود و فارغ از هرگونه حب و بغض وکوته نگری و یا جهت گیری خاص مورد تحقیق وتفحس قرار بگیرد. چنانچه در سایر کشورها(مثل بریتانیا ) آکادمی های بزرگی با استادان ومحققان زیادی وجود دادند که  هنوز روی متون ادبی وقدیمی ومطالب علوم انسانی  مشغول به کارند  .

 

حرف آخر را از زبان حافظ می گویم:

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است

بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم

 

ویا در بیت دیگر :

 

آسایش گیتی مفهوم این دوحرف است

با دوستان مروت، بادشمنان مدارا

و یا :

جنگ هفتاد ودو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

 

 

گزارشگر: شمیلا شهرابی، خبرنگار و عضو فعال بنیاد جهانی سبزمنش

 

ارسال یک پاسخ