تماس: [email protected]
رویا عثمان عضو شورای موسسین/ کالیفرونیا/ آمریکا
من رویا عثمان سال ۱۳۵۶ خورشیدی در شهر کابل مرکز افغانستان در یک خانواده متوسط به دنیا آمده ام و ازینکه عضو این خانواده هستم بخود می بالم. اسم پدر بزرگوارم محمدعثمان انصاف و از جد پنجم از ولایت زابل و در قوم ترکی یا غلجایی محسوب می شوم. در لیسه (دبیرستان) زرغونه کابل درس خوانده و در رشته ادبیات انگلیسی در کابل و رشته روانشناسی کودک در کالیفورنیای امریکا تحصیل کرده ام و هنوز هم به تحصیلات ام در یکی از موسسات تحصیلی این ایالت ادامه می دهم.
من مدت چهارده سال وظیفه مقدس معلمی را درمکتب متوسطه مسعودسع، لیسه های نادریه و حکیم ناصر خسرو بلخی پیش برده ام و بعداً به ایالات متحده امریکا مسکن گزین گردیده ام. تمام داستان ها و نوشته هایم را در همین ایالت به قید قلم درآورده ام. نوشتن داستان را از سال ۱۹۹۲.م که هنوز متعلم مکتب بودم، آغاز کردم. اما متاسفانه هنگام فرار از جنگ های تنظیمی بکس و کتابچه ی یادداشت ام که اولین داستان ام درآن نوشته شده بود را گم کردم. سال ۱۹۹۴ پس از اوج‌گیری جنگ‌های داخلی در افغانستان به پاکستان مهاجر شدم. در آنجا کارهای ادبی را که ازش دور شده بودم با نوشتن طرح های ادبی و اشعار سپید، درد ها و رنج هایی دوری از وطن را در قالب شعر میسراییدم؛ اما بدبختانه نظر به شرایط یک بار دیگر، دفتر نوشته هایم را از دست دادم و همین سبب شد که اینبار دلم سرد شود و تا چند سالی دیگر از نوشتن باز مانم.
موضوع داستانهای من بیشتر روایات زندگی، کلتور و رسم و رواج های مردم ما در شهر‌ها و روستاهای افغانستان را در بر می گیرد و من برای خلق کردن قهرمان‌هایم از شخصیت‌ها و تیپ‌های اجتماعی بخصوص زنان این کشور الهام گرفته ام .آثار من سرشار از واژه‌ها و اصطلاحاتی عامیانه و بطور سلیس ساده یا بقول بزرگان عام فهم است.
من علاقه و تعهد به ادامه ی کار با این بنیاد و جناب محترم آقای بسم الله شریفی رییس و گرداننده این بنیاد یا کانون را ذریعه ی این متن ابراز می کنم وموفقیت مزید شان را در زمینه ی پیشرفت، تشویق و نشر آثار ادبی ادیبان افغانستان و فارسی زبانان جهان خواهانم. کلام آخر این که از جناب بسم الله شریفی که به من فرصت دادند تا بیوگرافی مختصر من در این کتاب درج گردد اظهار تشکر و امتنان فراوان می نمایم و سعادت دارین را از بارگاه ایزد منان برای جناب شان استدعا دارم.
اسامی داستانهای که تا فعلا دارم قرار ذیل اند: داستان دنباله دار یک شام طوفانی، داستان کوتاه آرزوی یک نویسنده، داستان دنباله دار زن بیوه و کریم حمامی، داستان دنباله دار یک آرزو بین هزار، داستان دنباله دار من سرک چهار و بچه همسایه، داستان کوتاه گر بوره قند خشتی و ملاامام، در تلاش قدرت، در آرزوی آرامش، به امید سعادت، داستان کوتاه ندامتی جبران ناپذیر، داستان کوتاه مدال افتخار، داستان کوتاه تکت سینما، داستان کوتاه خاطره ی با الگویی زنده گی ام، داستان کوتاه یک آرزو بین هزار، داستان کوتاه زنی در پشت سلاخ ها، داستان کوتاه شب های سیاهی گناه، عشق دو سوی خظ دیورند، داستان کوتاه وتخیلی شهر قحطی زده، داستان کوتاه قتل عمد، داستان کوتاه داغ دل، داستان کوتاه سوز دیروز تازی امروز، داستان کوتاه مکافات بی درنگ، داستان کوتاه حسن باطن، داستان کوتاه صد سیب سرخ، داستان کوتاه مشاور چشم لق، داستان کوتاه و اینگونه عشق ناکام شد.
برای اطفال: قصه سمیرای شرمندوک، خرگوش های بی گفت، مکتب ما عشق ما، بی نظمی در جنگل از کجا شد؟، خرس های تنبل.
