بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

سرانجام نصیحت جاهلان

*سرانجام نصیحت جاهلان*

شب،دامن سیاه خود را بردشت وصحرا گشوده بودوسوز وسرما مهمانی ناخوانده برای سیاهی شب بود.بوزینه های بیچاره هرکدام به سویی پناه می بردند.

دراین میان یکی از بوزینه ها متوجه کرم شب تابی  درچند قدمی خودشدبا خوشحالی فریاد برآورد:آتش!آتش!

دقایقی بعد،بوزینه ها مشغول جمع آوری هیزم شدند،به گمان اینکه کرم بیچاره ،آتش است،هیزم ها را روی کرم می ریختندوبر آن می دمیدند.

کبوتری درآن حوالی از روی درختی ماجرا را مشاهده می کرد،فریادبرآورد:این کرم شب تاب است،بیهوده وقت خود را تلف نکنید.

بوزینه ها به حرف کبوتر توجه نکردند.

کبوتر دوباره فریا د زدوهمان جملات را تکرار کرد؛هر لحظه صدایش بلند تر می شد،مردی که از آنجا می گذشت ،نگاهی به

بوزینه ها کردوبه کبوتر گفت:بی جهت به خودت زحمت نده؛به گفتار تو گوش نمی دهند. این چنین کسان،مانند آنهایی هستند

که شمشیربر سنگ می زنند وشکر را در زیرآب پنهان می کنند.

کبوتر بیچاره که حرف های مرد را نشنیده گرفته بود،از درخت پایین آمدو نزد بوزینه ها رفت تا باز هم سخنانش را نزدیک گوش شان بگوید تا بلکه  اثرکند.

در این هنگام،بوزینه ها که از حرف های او به خشم آمده بودند،او را گرفتند وسر از تنش جدا کردند.

 

آری،عاقبت پافشاری در نصیحت جاهلان ،چنین سرانجام شومی را برای کبوتر به بار آورد واو جان شیرین خود را از دست داد.

برگرفته از کلیله ودمنه  باز آفریده: محمد حسن شیرازی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.