تماس: [email protected]
سرودهای پنهان/ عبدالفتاح العربی، عضو فعال سبزمنش از تونس
در میان غم به سوی من بیا
سرودهای پنهان
مرا به دنیای پنهان دعوت کن
مرا ببر، مرا پرواز کن
احساس سبکی میکنم
من در لابی شنا می کنم که نمی دانم
چیزهایی می بینم که نمی فهمم
کلماتی را می شنوم که نمی فهمم
من نورها و مظاهر را می بینم
و مداحی و مداحی
از گلو و صدا
مثل صدای ما نیست
من نمی دانم چگونه آن را توصیف کنم
من حتی نمی دانم کجا گم شده است
روح من در حوض های هستی است
روح من در دنیایی پنهان شگفتی می بیند
ادراکات
بدنم بر حسب درجه می دود
وقتی او با من است چشمانم گم شده است
و گاهی نورش کم می شود
حجاب بسته می شود
و دیگری باز می شود
نور قدرتمندتر از توصیف است
تاریکی وجود ندارد
صدای زنگ تلفن را در گوشم می شنوم
زمزمه ها، حرف ها و زمزمه ها
هر کلمه کلیدی
زمان را باز می کنم
زمان لحظه ها و خانه هاست
فراتر از درک
ذهن از فکر کردن باز می ماند
سرودهای پنهان به پایان می رسد
بیدار می شوم تا دنیایی از اینرسی را پیدا کنم
مرز حصارکشی شده
حتی آب باران هم سد می سازند.