بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

سیده صدیقه (اشرف)حیدری

نام و فامیلی و تخلص: سیده صدیقه (اشرف)حیدری

نام پدر: سید غلامرضا

تاریخ تولد: ۱۳۲۶/۱/۱ در شناسنامه
ولی تولد واقعی ام ۱۳۲۶/۹/۱۲ است

زادگاه اصلی: احمد آباد خدایار( شهریار )

زیستگاه فعلی: ایران- تهران

میزان تحصیلات: دکترای مدیریت خدمات بهداشتی درمانی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین- پیشوا

دست آوردهای فرهنگی:
صاحب امتیاز انتشارات میرشیدا

دبیر مجله ی پرستاری و جامعه

شرکت در جشنواره های فرهنگی
همه ساله

تاسیس نظام پرستاری و دبیر نظام پرستاری در شهرستان ورامین- پیشوا

موسس روزنامه و هفته نامه نظام پرستاری در شهرستان ورامین-پیشوا

دبیر انجمن پرستاری ایران

نشر آثار و اشعار یکی از هفت هنر

انجام پژوهش های علمی کاربردی آموزشی مدیریتی
برقراری انجمن های شعر و ادب در دنیای مجازی اینستاگرام فیسبوک
واتساپ و تلگرام به نام کلبه ی صاحبدلان

پس از ۵۶ سال تدریس در آموزشگاه ها و مدارس و دانشگاه های علوم پزشکی گروه پرستاری و مامایی در اهواز که آغاز شروع به کارم بود تا سال ۱۳۶۳ بعداز آن انتقال به تهران در مدرسه عالی مامایی سلمه واز سال ۱۳۶۵ انتقال به علوم پزشکی ایران و تبدیل شدن مدارس و آموزشگاه ها و انستیتوها به دانشکده پرستاری و مامایی
و از سال ۱۳۶۹ تا کنون در دانشگاه های علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج -قم – خلخال – ورامین هم زمان در هردو دانشگاه هم‌ علوم‌ پزشکی ایران و هم دانشگاه های آزاد اسلامی تدریس و انجام وظیفه نموده ام لحظه ای از مطالعه و پژوهش و نگارش ترجمه و تالیف کتب مرجع غافل نبوده ام
اکنون با گذشت این سال ها و افتخار بازنشستگی زودرس در سال ۱۳۷۶از علوم پزشکی ایران به خاطر هم زمان بودن دو دانشگاه را داشته ام و از تاریخ ۱۳۷۳/۴/۱ به طور مستمر در حالی که در علوم پزشکی ایران انجام وظیفه می نمودم هفته ای دو روز در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین پیشوا تدریس می نمودم تا جایی که از وضعیت استاد مدعو به استاد هیات علمی تمام وقت تبدیل شدم واز آن تاریخ تا دهم اردی بهشت ماه ۱۳۹۸ با دانشگاه آزاد همکاری مداوم داشتم و هم اکنون مشغول نگارش پایان نامه با دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری پرستاری و مامایی می باشم
هر چند که تنگ نظران و کوته فکران چشم دیدن مرا نداشتن ولی من همیشه با طیب خاطر و قدم هایی استوار وظیفه ام را به نحو احسن انجام داده و می دهم تا درس عبرتی برای همه آن ها باشد
و در دوره شهید رجایی و احمدی نژاد و محمد خاتمی پژوهشگر نمونه برتر و باز نشسته نمونه برتر…

مرا ساقی! امشب کجا می بری؟
گمانم، به سوی خدا می بری

ننوشیده می را، تو بی چنگ و نی
به درگاه شاهان چرا می بری ؟

منم آشنای غم و درد و رنج
چرا بی محابا، مرا می بری ؟

غم آلوده را، همچو دردی کشان
تو آخر، کجا از سرا می بری؟

تو دستم بگیر و، بده ساغری
گرم پیش اهل ولا می بری

چرا مرغک زارو دلخسته را
تو با خود، به دام جفا می بری ؟

اگر توبه ام شد قبول، از چه رو
مرا پای میز جزا می بری ؟

منم ” اشرفم” روح درمانده ام
ببر گر به حکم خدا می بری
” دکتراشرف حیدری ”
17 شهريورماه 1363

بهار و سبزه می دمد، کنون ز طَرفِ کوی تو
خوش آن زمان که پَر کِشَم، چو مرغکی به سوی تو
تویی گل وجود من، امید و عشق و بود من
که بسته تار و پود من، به تارهای موی تو
تویی همای عشق من، تویی صفای عشق من
ببین وفای عشق من، که زنده ام به بوی تو
ز عالمی گسسته ام، امّید بر تو بسته ام
به یاد تو نشسته ام، قَسَم به خُلق و خوی تو
بیا بیا به پیش من، نگر به قلب ریش من
قرار جان من بُوَد، دو چشم فتنه جوی تو
شبم به انتظار شد، دو دیده اشکبار شد
بدان امید زنده ام، که بگذرم ز کوی تو
” دکتر اشرف حیدری”
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مادرم، مادر بی همتایی
در مثل “فاطمه زهرایی”

هر چه دارم ز وفای تو بود
به گلستان وفا یکتایی

گر پری وار ز دریا رفتی
تک دُر ساحل و زرّین پایی

شب تاریک، چراغ رُخ تو
به رهم مشعلی از بینایی

حاصل زندگی ات این بوده
زحمت و صابری و پویایی

تو هنرمند و هنر از تو خجل
زین همه فکر نو و ابداعی

همچو گل ها نتوان گفت تو را
که تو برتر ز گل و رویایی

آسمان دلت از کینه تهی ست
پر ز مهر و قدح مینایی

“اشرف “ار وصف تو گوید نه عجب
قطره ی شبنمم و دریایی
“دکتر سیده اشرف حیدری”
از کتاب شهر خاطره ها
۱۳۸۰/۴/۱۱
۴ بامداد
❤❤❤❤❤❤🌺🌺🌺🍁
“برادر مبارزم زمزمه کن بهار را”
بیا به دشت لاله ها، ببین گل بهار را

وطن چو کربلا شده، زُدا ز دل غبار را
دعای هر شبم تویی، یوسف خوش جمال من

که بوی پیراهن تو، بَرَد ز ما قرار را
به خون کشیده دشمنی، شکوفه های باغ نو

ز ریشه تا که بَر کَنَد، لاله ی بی شمار را
گل امید را بچین، ز شاخسار آرزو

به چشم خود بدیده ام، زُلال چشمه سار را

به خانه ی دلم بیا، سری بزن برادرم
شکسته قلب پاک من، شِکَن تو انتظار را

دوباره لانه کرده چون کبوتران خانگی
به انتظار نشسته ام، ببینم آن نگار را

” اشرفِ ” بی ستاره ام، بهار من خزان شده
نشان بده به من دگر، شکوفه ی بهار را
” دکتر اشرف حیدری ”
یک شنبه ساعت ۲۱
متل قو دریا گوشه ۱۴۰۱/۸/۱۵

هنوز هم تو آن برادر منی
اگر چه دوری ز من یاور

***
باز مسیحا نفسی آمده جانم داده
قدرت عاشقی و هم هیجانم داده

آمده تا دل غمدیده ی ما شاد کند
فرصت دیدن یاری و توانم داده

شاید امروز نه فردا بشود چون خورشید
عکس آن خاطره ات باز امانم داده

دیدن روی تو و از تو سرودن چه خوش است
بیت بیت غزلم روحِ جوانم داده

من‌ به دنبال تو و نور الهی هستم
عاشقی کردنم امروز زمانم داده

شک نکن می روم اینگونه به دنبال دلم
غصّه ی در به دری، قدّ کمانم داده

بعد عمری که سرودم ز غم تنهایی
” اشرف” ی را به گمانم به جهانم داده
” دکتر اشرف حیدری”💚🌹
شنبه ساعت ۲۲
مازندران- متل قو دریا گوشه
۱۴۰۱/۱۰/۲۴

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.