تماس: [email protected]
شاهنامه سیدحسنامین به قلم روزبه یقینی
شاهنامه_سیدحسنامین به قلم روزبه یقینی
امروز خواندنِ کتابِ رشکانگیز، پرفسور سیدحسن امین (فردوسی و شاهنامه) را به اتمام رساندم. این کتاب در حقیقت، مقدمه کتاب هفت جلدی شاهنامه امین است. به هنگام خواندن کتاب مقدمه شاهنامه امین همان لذتی را بردم که، سالهاست از خواندن شاهنامه فردوسی میبرم. در اینجا قصد نقد اثر و یا اعلام نظر در باره کتاب را ندارم. چرا که، در خود آن وسع ولی توان را نمیبینم، تا بتوانم این اثر بزرگ را نقد کنم. همچنین ابزار و ادوات لازم را در اختیار ندارم تا بتوانم، نقدی بر آن بنویسم. چرا که:
*تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف*
*مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی*
حال تا روزی که این اسباب فراهم آید، در اینجا فقط به شرح لذتی که از خواندن کتاب بردم میپردازم.
همانگونه که همگان آگاهند؛ ما درمعرفی کتاب در پی آن هستین تا مخاطب را از وجود یک کتاب آگاه کنیم. و در این رهگذر، نباید در معرفی کتاب سوگیری کرد.اما من از خواندن کتاب پرفسور امین، چنان لذتی بردم و از آن آموختم که، ممکن است خوانندهی این معرفینامه، احساس کند، من به نقد کتاب پرداختهام.در صورتیکه اینگونه نیست. چرا که،کار نقد چیز دیگریاست.ما در نقد کتاب، محتوای آن را زیر ذرهبین قرار میدهیم و آن را میسنجیم. تا زوایای تاریک،ِ چه مثبت و چه منفی اثر را، برای خواننده روشن نماییم.
در اینجا ما ضمن معرفی کتاب، سعی میکنیم تا، در حد وسع و توان اندک خود، نگاهی نقادانه هم به کتاب داشته باشیم. چرا که نوشتن نقد بر اثر هم منتقد را دقیقتر میکند، هم معیاری دقیقتر به دست خواننده اثر میدهد. تا کتاب را بهتر فهم کند.
در معرفی کتاب باید بگویم، این کتاب در میان آثار برتر پژوهشی در مورد شاهنامه، یکی از برترینها پژوهشهاییست که، تا به حال به نشر درآمده است. این اثر سترگ میتواند، خوانندگان شاهنامه را در فهم کتاب به بهترین وجه ممکن یاری کند. برای همین به خوانندگان شاهنامه توصیه میشود، شاهنامه امین را بخوانند. که خود شاهنامهای دیگریست.
حال ببینیم، چه انگیزهای موجب شده تا حسن امین دست به چنین کار بزرگی بزند؟
و آیا نویسنده در طول کتاب به هدفی که داشته رسیده است؟
حسن امین، فیلسوف، حقوقدان، تاریخدان، ایرانشناس، ادیب، شاعر، استاد اسبق دانشگاه های انگلستان، هند و چین و استاد افتخاری بین المللی دانشگاه حکیم سبزواری است.
امین هفتاد عنوان کتاب به فارسی و انگلیسی و بیش از دویست مقاله پژوهشی در داخل و خارج، تالیف و تصنیف کرده است.
کسانی که با آثار امین آشنایی دارند، و کتاب “فردوسی و شاهنامه” او را خواندهاند. به سادگی میتوانند انگیزه وی را از نوشتن کتاب دربیابند. و از آن سادهتر متوجه میشوند، امین در طول کتاب به هدفی که داشته رسیده است. انگیزه او از نوشتن کتاب عشق به میهن،شاهنامه، فردوسی و تاریخ درخشان ادبیات فارسیست.و اگر من بتوانم کتاب را درچند عبارت خلاصه کنم.و از اشتراک و اختلاف نظر خودم، با نظر حسن امین در مورد شاهنامه چیزی بگویم. اول اینکه باید بگویم؛ من که هستم؟ که با دانش اندک خود، بتوانم از اختلاف نظر خود، با استاد چیزی بگویم. اما تا جاییکه من، با شاهنامه و آثار جدی پژوهشی که، در باره شاهنامه فردوسی نوشته شده، آشنایی پیدا کردهام. دریافتهام در تمامی طول کتاب با نویسنده اشتراک نظرِ همراه با تحسین داشتهام.
نویسنده در بخش یکم کتاب، از اهمیت فردوسی و شاهنامه سخن گفته است. و به ما نشان داده، که چگونه فردوسی و اثرش مهمترین گوینده در میان مهمترین گویندگان و بهترین کتاب در میان بهترین کتابهای ایرانیان است. نویسنده بدرستی فردوسی را احیاگر زبان پارسی و هویت ایرانی معرفی کرده است. و نشان داده است، بدون پاسداری فردوسی از زبان پارسی، زمینهای بوجود نمیآمد،تا نوابغی چون مولانا، سعدی و حافظ بتوانند، درخشانترین آثار شعری زبان پارسی را بسرایند.
در بخش دوم، حسن امین از جهانبینی و خداشناسی فردوسی سخن گفته است. تا در این میان ما را با ابیات الحاقی به شاهنامه آشنا سازد. چرا که، ابیات الحاقی در طول تاریخ و حیات شاهنامه، از همان دوران سلطان محمود غزنوی تا به امروز بزرگترین موانع را، در برابر ما، برای شناخت شاهنامه و روح حاکم بر آن قرار دادهاند.در بخش سوم، نویسنده از عرفان و متافیزیک در شاهنامه سخن رانده است.استاد توس خود بخوبی میدانست، شاهنامه در بخش اسطورهای دچار سوتفاهم عمومی قرار خواهد گرفت. بعضا اساطیر را عین حقیقت تاریخی تصور خواهند کرد. و عدهای دیگر آنها را افسانه و دروغ خواهند پنداشت.
برای همین فردوسی برای پیشگیری از چنین سوتفاهمی میفرمایید:
*تو این را دروغ و فسانه مدان*
به یکسان روش در زمانه مدان*
*از او هرچه اندر خورد با خرد*
*دگر بر ره رمز معنی برد*
فردوسی در این دو بیت، دو بخش اساطیری و تاریخ را از هم تفکیک میکند.
در بخش چهارم،حسن امین دین شناسی تطبیق در شاهنامه را گزارش میکند. و یا اگر بخواهیم بهتر بگوییم، تدریس میکند.
دین را برای ما تعریف و تاریخچهای از حوزههای متنوع دینی و اثرات آن را بر یکدیگر توضیح میدهد. از عقاید و ادیان رایج در سرزمینهای اسلامی، چون هندویی، بودایی، زرتشتی، مانوی، مسیحی و غیره سخن میراند. و نشان میدهد چگونه ادیان مختلف جهان در شاهنامه بازتابی مناسب یافتهاند. همچنان نشان میدهد،چگونه اندیشه اسلامی متاثر از کیش مهر بوده است. تا بتوان بازتاب آن را در دیوان حافظ مشاهده کرد:
*شستوشویی کن وانگه به خرابات خرام*
*تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده*
و یا:
*از آن به دیر مغانم عزیز میدارند*
*که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست*
همچنین به ما ثابت میکند، زرتشتی بودن فردوسی یک توهم فاقد وجاهت علمی و نشان تعصب نژادی است. و گزارشهای فردوسی از باورها و مناسک زرتشتی، در شاهنامه نتیجهی روایت امانتدارانه استاد توسی از راویان زرتشتی میباشد. این امانتداری در جای جای شاهنامه مشهود است.
در مورد آیین مزدک هم چنین شرح میدهد؛ظهور مزدک پیشتر یک حرکت اجتماعی بود. که با مقبولیت نزد عامه مردم در قالب یک دین جدید ارائه شد. برآمدن مزدک به روزگار قباد،اعتقادات اشتراکی او و تقسیم انبار دولتی به هنگام خشکسالی و کشته شدنش به دستور انوشیروان را فردوسی در شاهنامه چنین گزارش کرده است:
*بیامد یکی مرد مزدک به نام*
*سخنگویو بادانشو رایو کام*
*گرانمایه مردی و دانش فروش*
*قباد دلاور بدو داد گوش*
اما در پی مخالفت موبدان با مزدک و قباد، خسروانوشیروان(ولیعهد) هم با مرام اشتراکی مزدک به مخالفت میپردازد و قباد ناچار مزدک را به انوشیروان میسپارد:
*گر ایدون که او را بود راستی*
*شود دین زرتشت در کاستی*
*یکی دین نو ساختی در جهان*
*نهادی زن و خواسته در میان*
بعد از وارد آمدن این اتهامات بر مزدک. مزدک به دست انوشیروان بر دار میشود..
حسن امین ضمن گزارشی از دین مانی، بیوگرافی کوتاهی نیز، از وی را در اختیار ما قرار میدهد و مینویسد؛بنابر روایت شاهنامه، مانی در زمان شاپور ساسانی ظهور کرد و مدعی پیامبری شد. و توضیح میدهد؛شاید فردوسی به دلیل ویژهکاری مانی در نگارگری که استادکاران آن فن عموما از چین بودهاند،مانی را اهل چین میداند و داستان او را که البته با تاریخ مستند منطبق نیست چنین باز میگوید:
*بیامد یکی مرد گویا ز چین*
که چون او مصور نبیند زمین*
*بدان چربدستی رسیده به کام*
*یکی پر منش مرد مانی به نام*
در بخش پنجم کتاب، تاریخ ایران در شاهنامه مورد مداقه قرار میگیرد.حسن امین بخش تاریخی شاهنامه را چون بخش اسطورهای و پهلوانی مقولهی علم تاریخ نمیداند. و آن را از قول نیچه “تاریخیادبودی” مینامد. یعنی از مقوله ادبیات، به ویژه حماسه و خطابه و انسانیت. حسن امین به درستی، مورخ “تاریخ واقعی” را یک ناظر کاملا بیطرف میداند. که درصدد اثبات ترتب معلول بر علت میباشد. درست بر خلاف “تاریخ یادبودی” که مورخ یا روایتگر یک داور بیغرض و بیحرکت نیست، با معیارهای خاص، گذشته و حال و آینده را به هم وصل میکند و نه تنها بیطرفی ندارد بلکه کاملا درگیر است.او از بین وقایع مختلف،تنها وقایعی را که دوست دارد و با مذاق او میسازد، گزینش و تفسیر میکند. شکست ایرانیان از اعراب و سقوط ساسانیان ضربهای بس سنگین به غرور ایرانیان وارد میآورد. شکست ایرانیان در برابر اعراب فقط شکست نظامی نبود. شکست بزرگتر شکست فرهنگی بود. که به شدت زبان پارسی و هویت ایرانی را در خطر نابودی قرار داده بود. با چنین احساس خطری بود که، برآمدن فردوسی و نظم شاهنامه تبدیل به یک ضرورت تاریخی شد. حسن امین در پایان بخش پنجم، یکی از دقیقترین نتیجهگیریها را نسبت به اندیشه حاکم در شاهنامه دارد. و بر خلاف ایرانگرایان رادیکال، شاهنامهی فردوسی را زمینهساز مفاهیم نادرستی چون برتری نژادی و نژادپرستی نمیداند. همچنین بدرستی اعلام میکند؛ شاهنامه مبلغ پلشتیهایی چون، تبعیض نژادی یا ایجاد حس تنفر و تحقیر نسبت به ملیتها و قومیتهای دیگر نیست.
کتاب در بخش ششم، زن و خانواده را در شاهنامه گزارش میکند. در شاهنامه عشق شالودهی ازدواج است. چنانکه در ازدواج زالورودابه، رستموتهمینه، بیژنومنیژه ازدواج بر اساس همین عشق دوجانبه شورایی شده است. در آخر اینکه فردوسی در داوری نسبت به زن نگاه جنسیتی ندارد. بلکه نگاهی اخلاقی دارد.
برای همین، در باب برابری زن و مرد و دختر و پسر میفرماید:
*چو فرزند را باشد آیین و فر*
*گرامی به دل بر، چه ماده چه نر*
شاهنامه در جای جایش ستودنیست.
اما در نگاه به زن، یک شاهکار است.
آن هم در دورانی که زن، مقصر گناه نخستین و مظهر شر و وسوسه فریب و نقص عقل بوده است.
کتاب در بخش هفتم، به سوگند در شاهنامه میپردازد. نویسنده پیش از پرداختن به سوگند در شاهنامه به پیشینهی تاریخ سوگند در فرهنگها، نظامهایدینی، سیاسی و حقوقی میپردازد و اطلاعات خوبی در مورد سوگند خوردن به خواننده میدهد.
سپس به نمادهایی اشاره میکند که، قهرمانان شاهنامه به آنها سوگند
میخوردهاند. نمادهایی که در فرهنگ ایران باستان مقدس و عزیز بوده است. از جمله خدا،ستارگان، ماهوخورشید، تخت و تاج و نگین شاه و ….
نویسنده در بخش هشتم، به آرایههای ادبی در شاهنامه میپردازد. و نشان میدهد فردوسی در شاهنامه از صنایع و آرایههای ادبی مختلف سود جسته است.
از صنایع لفظی که وابسته به الفاظاند. مانند تسجیع، ترصیع، لفونشر، تجنیس و امثال آنها. همچنین از صنایع معنوی که با معنای کلمات سروکار دارند. مانند ارسال مثل،تمثیل اقتباس، ایجاز، ایهام، تلمیح، اطناب، تشبیه، مراعات نظیر و ….
آخر اینکه شاهنامه علاوه براینکه منجی هویت ملی و احیاگر زبان پارسیست.
سرشار از آرایههای ادبی و از جهت بلاغت مثل اعلای بهرهگیری مناسب از هنر بدیع است. و حسن امین توانسته، با استادی تمام، این حقایق شاهنامه را برای ما آشکار بسازد.کتاب در بخش نهم، به حکمت در این اثر سترگ پرداخته است. همچنین به جنبهی اخلاقی و پندآموزی در شاهنامه. آن هم با آوردن ابیات آغازین و پایانی کتاب.
در بخش دهم هم، از اشعار شاعرانی یاد شده که، عظمت و بزرگی استاد توس را ستودهاند. از جمله مثنوی ایراننامه سروده نگارنده کتاب(سیدحسنامین) که با استناد به شعر فردوسی و در ستایش او سروده شده.
در بخش یازدهم، نویسنده گزیدهای از مقالههای نویسندگان ایرانی را در باره فردوسی آورده است. که هر یک خواندنی و منبع خوبیست برای شناخت فردوسی و شاهنامه.در بخش دوازدهم هم، کتاب به مقلدان فردوسی پرداخته. که هریک سعی کردهاند، به تقلید از فردوسی منظومههای بلند حماسی بسرایند.
آخر اینکه، خواندن شاهنامه آسان نیست. مطالعه شاهنامه نیازمندِ مقدماتی است.
نیازمند خواندن آثار اساتید و پژوهشگران جدی و آکادمیک. و به یقین شاهنامه امین و یا کتاب “فردوسی و شاهنامه” اثر رشکانگیز پرفسور سیدحسن امین یکی از بهتری منابع برای فهم بهتر شاهنامه میباشد.
#روزبه_یقینی
همپای امین شدم سرافراز
با نام تو گشتهام خود آغاز
با هر نفسی، نفس فزون کن
مارا تو،ازاین قفسبرون کن
در بحر تو من وزین غنودم
شهنامهی تو چنین ستودم
در صدر نشاندهای کلامت
با سینهی باز و پر صلابت
وز نو،تو نوشتهای به تفسیر
شهنامه و نامهات به تدبیر
فریاد زدی به دادو بیداد
ازدستِ زمانهات به فریاد
کو مردِ رهی که راه پویم
وز نونوقلم سخن بگویم
پرنور بسازم این شب تار
با خامهی زرنگارِ بیدار
افسوسنشسته تاکیوچند؟
بیشعرو ترانهای دراین بند
خوانید همه سرودوآهنگ
با چنگو نیو نوای آونگ
باسوز سرود روضه خوانید
زنگاره ی کین ز سینه رانید
با کیشِ وفا و مهربانی
در عهدِ بلوغو درجوانی
#روزبه_یقینی