تماس: [email protected]
شورِ چشمان/ ندا غفار زاده، عضو محترم سبزمنش
من تمامِ آسمان را یک نفس سر می کشم
روی شب رنگیِ روزم، ماه و اختر می کشم
از نگاهــــم نور می تابد به چشمانت ولی
خلوتی دارم ، درآن باران ، مکرّر می کشم
ابر احساسم که می بارد ز حسرت های دل
گلشنی از خاطراتـم قلبِ دفتر می کشم
سینه ام پروانه ها را آرَمــیدن بِستری
باد و رقص قاصدک ، پاییزِ محشر می کشم
هر چه غم بر شاخه هایـم آذرخشی می زند
ریشه را ثابت ، قدو قامت نکوتر می کشم
عشق را در شورِ چشمان کبوتر دیده ام
هر کجا باشد قفس بر میله ها در می کشم
روزگارا شانه ام سنگین تر از هر شانه ای
بالِ پروازی سبک تر روی پیکر می کشم