تماس: [email protected]
نسیمی میوزد از دور دستان خدا بانو
نسیم صبح فروردین، نسیمی آشنا بانو
نسیمی از طلوع تابناک صبح آزادی
نسیمی با شکستنهای زنجیر جفا بانو
نسیم از هرطرف که میوزد نام تو میجوید
به گوش جان ما پیچیده مانند صدا بانو
صدایی میرسد از دورهای دور چون پتکی
به گوش سنگها و صخرههای بیحیا بانو
که میریزند آخر قلههای شهر سنگستان
و تکه تکه تکه میشوند از هم جدا بانو
ستاره مثل خورشیدی برون خواهد شد از این شب
شبی که میکشاند ماه را در انزوا بانو
هزار و یکشب تاریک را شمع تو روشن کرد
بیفروز این یکی را، شهرزاد قصهها! بانو!
مبادا شعلهی کبریت دستت را بلرزاند
که دیوار ستم را ریختن، دارد بها بانو
تو ای دریا که موجی در دلت خوابیده مستی کن
برون آی و بکن خود را به ساحلها رها بانو
بدون جنگ آزادی میسر نیست میدانی؟
به پیشانی خود بنویس با خون خدا بانو.
#مریم