عصری که در زمین خدا جا نداشت زن / لیلی غزل غزل عصری که در زمین خدا جا نداشت زن / لیلی غزل عصری که در زمین خدا جا نداشت زن / لیلی غزل بوسیله admin به روز رسانی شده در اردیبهشت ۲, ۱۴۰۳ 0 این قطره را به دامن مرداب برده بود عشقت اگر نبود، مرا آب برده بود روزی که چشمهای تُرا دید آینه آن روز پی به این غزل ناب برده بود یادش به خیر باد که یک شعر تا کجا ما را به ماجرای تب و تاب برده بود بیتابی لبان تو تا آخرِ جنون از خواهش لبان من آداب برده بود عصری که در زمین خدا جا نداشت زن عشقت مرا به کرهی مهتاب برده بود عصری که در زمین خدا جا نداشت زن / لیلی غزل آن روزها حضور قشنگ تو، پیش من آب رخِ مسکن اعصاب برده بود یک مو غم تمام جهان را نداشتم بر روی شانهام که تُرا خواب برده بود لیلی غزل عصری که در زمین خدا جا نداشت زن / لیلی غزللیلی غزل 0 به اشتراک گذاری