بنیاد جهانی سخن گستران سبزمنش
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

فصل سرد/ مهریه رحمانی، عضو فعال سبزمنش

0

زمسـتان است و فصـلی سرد دارم
درون ســــوژه هــــایــم درد دارم

دلم اینجا همان یاغی و مست است
شبـیه میـهن‌ام بـی سـرپرست است

مـدام اینجا فلـک خاکسـتری است
سـرِ خورشـید گمـانم چـادری است

منـم مثـل درخـت در دشـت تنــها
بـه خود لـرزیده ام از ســوز سـرما

و لیکن این زمستان، بـرف و بـاران
همیـشه نیست منحوس و پریشان

سـر انجام برف ها هـم آب گـردند
دلیــل غصــه هــا بـی‌تـاب گـردنـد

و روزی می‌شـود خوشنـود گردیم
بـه مثـل بـرف و باران رود گـردیم

برایـم خیـلی خوش باشـد بقایـش
نشسـتن بـا همی، ســردی هـوایش

قسـم بر مصـرع و هـر فرد شـعرم
به سـوژه، سـوژه‌ی پـر درد شـعرم

کــه بـالا تـر ز گــردون اوج گیـرم
میـان دل‌خوشـی هـا مـوج گیـرم

ز هــر سختـی بـرآرم مـن سـرم را
و الـگو مـی‌گیـــرم مـن مـــادرم را

#مهریه_رحمانی

 

برای دریافت جدیدترین به روز رسانی ها در موبایل خود مشترک ما شوید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.