تماس: [email protected]
اینکه می بینی چنین مخمور جام باده ام
چون به می رنگین شده هر روز و شب، سجّاده ام
پشتِ تو حرف و سخن بسیار بود و من به تو
هیچ منّت نیست، امّا بی ریا دل داده ام
راست می گفتند مردم قلبِ تو از سنگ بود
دوستانم راست می گفتند من هم ساده ام!
با وجودِ این همه بی مهری ات امّا چه باک
من از آن روزی که دربندت شدم، آزاده ام
طعنه و رسوایی و تنهایی و دیوانگی
من برایِ مرگ و بالاتر از آن، آماده ام
گرچه از چشمان زیبای تو افتادم چو اشک
شادمانم که به زیرِ پایِ تو افتاده ام
هر کجا خواهی برو همچون پرستو کوچ کن
پا به پایت همچو سایه، همسفر با جاده ام
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱