بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

مهدی بیرانوند روژمان: گلرخسار صفی را باید مادر شعر تاجیک بدانیم

مهدی بیرانوند ” روژمان ” شاعر و روزنامه‌نگار ایرانی در گپ و گفت با بنیاد جهانی سبزمنش از تاثیر و قدرت شعر گلرخسار صفی شاعر نامدار زنان تاجیکستان سخن گفت و او را مادر شعر تاجیک نامید

مهدی بیرانوند سخنانش را با شعر گلرخسار آغاز کرد:
بیچاره دلم جدا ز جان می‌گرید
از زخم زمانه بی نشان می‌گرید
بر دوشِ عصا،نهاده بار غم خود
پیرِ المم نهان نهان می‌گرید

گلرخسار شاید سیمین بهبهانی ایرانی باشد یا فروغ فرخزاد. اثر گذاری این بانوی شاعر در تاریخ ادبیات تاجیکستان و آسیای میانه آنقدر بوده که چون سیمین و فروغ ایرانی او را ستایش کنند. چرا که گلرخسار در ادبیات تاجیکستان همانند یک مادر از خودگذشتگی نشان داد و تمام تلاش خود را برای رشد شعر در آسیای میانه به کار گرفت. گلرخسار را باید پرچم ملی گرایی و حمایت و توجه به جامعه زنان نیز دانست چرا که همیشه در اشعار و آثار خود دو مولفه یاد شده را جز ارکان ویژه قرار می دهد.
شعر گلرخسار صفی شعری است سرشار از حس و عشق و بدون شک یکی از چهره های درخشان ادبیات معاصر فارسی در آسیای میانه است.

گلرخسار وقتی می نویسد نمیدانی که چه قالبی دارد و چه سروده است چرا که اشعارش نه قصیده، نه سپید، نه نو و نه غزل است گویی یک سبک اختصاصی مختص خود آفرید است. این موضوع نشان از باهوشی یک شاعر می تواند باشد چرا که می تواند صفوف کهن و معاصر را برهم بریزد و دنیای ادبیات را به یک تحول روبرو سازد. این امر را گلرخسار بخوبی در آسیای میانه با سبک و سیاق اشعارش عملی کرده است. قدرت احساسی اشعارش نیز توانسته این سبک را به حد علا برساند و شاعران تاریخ معاصر ایرانی را به وجد بیاورد. این اثر گذاری را می توان در دیدار شاعران ایرانی با گلرخسار مشاهد کرد. از اخوان ثالث و شفیعی کدکنی گرفته تا علی موسوی گرمارودی و سیمین بهبهانی که هرکدام نخستین مواجهه‌ی خود را با وی چه پراحساس توصیف نکرده‌اند. این شور و احساس و شوق و جذبه وقتی خرج بیان هنرمندانه‌ی تاریخ و فرهنگ مشترک آریایی‌تباران و فارسی‌زبانان شده، تأثیر صدچندان خود را بر شیفتگان دنیای یگانگی‌ها گذاشته است.

گلرخسار صفی اهل روستایی در نزدیک شهری هم نام یک شهر شمالی ایران یعنی ” رشت تاجیکستان ” است. مادر شعر تاجیک در ۱۷ دسامبر سال ۱۹۴۷ میلادی در روستای یخچ ناحیه دربند شهر رشت تاجیکستان بدنیا آمد. خانواده‌ش اهل فرهنگ و هنر بودند این مسئله در آینده او تاثیر بسزایی داشت چرا که گلرخسار از دوازده سالگی قلم بدست گرفت و سرودن را آغاز کرد. و در پانزده سالگی اولین مجموعه شعر خود را به چاپ رساند.
گلرخسار تحصیل خود را از مدرسه شبانه روزی کامسامُل آباد (نورآباد کنونی) شروع و بعد ها به دانشگاه ملی تاجیکستان رفت و توانست در رشته زبان ادبیات فارغ‌التحصیل شود.

او بعدها فعالیت در حوزۀ مطبوعات را در کسوت مدیر بخش مطبوعات کمیته مرکزی جوانان تاجیکستان و سردبیر روزنامه پیانر تاجیکستان ادامه داد و به دبیری کانون نویسندگان ارتقاء یافت.
” در پناه سایه”، ” زن‌های سبز بهار” و ” سکرات موت” برگی دیگر بر چهره ادبی گل‌رخسار گشود و او را به‌مثابۀ رمان‌نویسی موفّق، به داستان نویسان و داستان خوانان معاصر تاجیک شناساند. دفترهای شعر گل‌رخسار، یکی پس از دیگری و هرکدام موفّق تر از دفتر پیشین به چاپ رسید تا شعر پهناور پارسی، حضور شاعری توانا را پاس بدارد.

مادر شعر تاجیکستان تاکنون ده ها کتاب به چاپ رسانده که آخرین آن در سال ۲۰۱۸ با عنوان ” چراغ سرخ تنهایی ” توسط پژوهشگاه فرهنگ فارسی ـ تاجیکی به چاپ رسیده است.
این کتاب با سرسخن حسن قریبی، رئیس پژوهشگاه آغاز شده است. وی پس از مروری کوتاه بر سرنوشت شعر معاصر تاجیک و جایگاه سخن گلرخسار در آن، می‌نویسد: «در تاریخ ادبیات اثرهای زیادی است که محصول «تنگنا» یا «فراخی» دست آفرینندگان و شرایط خاص روزگار مؤلف است و اگرچه نظریه‌هایی مبنی بر ناوابسته بودن اثر به مؤلف و زمان و مکان طرح شده است؛ ولی حتی اگر این نظریه‌ها قاعده باشد، در ادبیات معاصر فارسی‌‌زبانان، تاجیکستان را می‌توان یکی از استثناهای این قائده به شمار آورد.
سنت‌هایی که استاد صدرالدین عینی و ابوالقاسم لاهوتی پایه‌گذاری کردند از طرف پیروان آنها و کسانی چون پیرو سلیمانی و میرزا تورسون‌زاده و دیگران دوام یافت و تا امروز همچنان جاری است. با مروری بر سیاست‌های بیگانگان در «نیست‌کُنی» زبان فارسی در آسیای مرکزی و آنچه بر اربابان کلام و اصحاب قلم در تاجیکستان رفته است بدون تردید، شعر معاصر تاجیکستان را باید معجزۀ زبان فارسی دانست.

در پایان شمارا به شعری از گلرخسار صفی دعوت می کنم
اگر در دل نباشی، در زبانی
اگر عاقل نباشی، شادمانی
اگر باری ز غم خندیده باشی
تو درد خنده‌های من بدانی!

امیدوارم روزی برسد که تمام هنرمندان کشور های پارسی زبان آسیا در کنار یکدیگر قرار بگیرند و تجربیات خود را در اختیار دیگر ملل در قالب یک بنیاد ملی دور و جدا از سیاست و ایدئولوژی ها قرار بدهند تا قدرت، زیبایی، غنی بودن و تکامل فرهنگ و هنر هنرمندان فارسی زبان در راه هنر و فرهنگ دیگر ملل شود.

ارسال یک پاسخ