تماس: [email protected]
میرزاده عشقی در نگاه مهدی بیرانوند نویسنده و روزنامهنگار ایرانی
پرواز بر بال کلمات و اشعار جوانی بیست و چند ساله در قلب اتفاقات سیاسی و اجتماعی با آن آسمان تب دار پایتخت ” تهران ” تنها مُعرف یک شاعر است. میرزاده عشقی آن که خونش بی گناه بر کوچه ” قطب الدوله ” نقش بست و پیراهنش به پرچم شاعران مبارز دهه پهلوی اول مبدل و مظهر آرمان گرایی میان هنرمندان همدوره خود شد.
این شاعر جوان که به هنگام مرگ تنها ۲۹ سال داشت ریتمی جدید در ادبیات ایران بوجود آورد. ریتمی در قالب یک سبک اعتراضی برای فریاد کمبود ک ناهنجاری های سیاسی و اجتماعی آن دوران ایران.
ای دوست! ببین بی سر و سامانی ایران
بدبختی ایران و پریشانی ایران
از قبر برون آی و ببین ذلت ما را
این ذلت ایرانی و ویرانی ایران
آوخ که لحد، جای تو شد تا به قیامت
رفتی و ندیدی تو پریشانی ایران
از وضع کنونی و ز بدبختی ملت
زین فقر و پریشانی و ویرانی ایران
تنها چند بیت از او باهم خواندیم. شور و حرارت اعتراض، دلبستگی به خاک میهن و خروش کلمات را می توان به سادگی در ابیات عشقی لمس کرد. سرودن در یک قالب حرفه ای با چاشنی اعتراض اشعار وی را خاص تر کرده است.
چنین اشعار و کلماتی را باید ابتدا لمس کرد سپس خواند. اگر لمسی میان مخاطب و شاعر نباشد بی شک آن شعر با نوشته عقیم است.
عشقی از جمله پیشگامان شعر نو شناختهمیشود و از نخستین ادبای معاصر ایران است که به مقوله شعر نو توجه نمود و پیش از نیما یوشیج، اشعاری به سبک نو سرود. لازم به یادآوری است که نخستین آثار نیما یوشیج برای نخستین بار در روزنامه قرن بیستم میرزاده عشقی چاپ شد. عموم اشعار میرزادهٔ عشقی، در قالبهای کهن و گاهی نو است. هرچند که او اشعاری نیز در قالبهایی دارد که ظاهراً نو بهنظر میرسند و عشقی در سرایش آن اشعار، گامی بهسوی نوگرایی در شعر فارسی برداشته است. اشعار کهن میرزادهٔ عشقی در قالبهایی همچون ترجیعبند، ترکیببند، دوبیتی، رباعی، غزل، قصیده، مثنوی، مستزاد، مسمط، مفرد و مقطع است.
شاید شعرهای عشقی به علت عمر کوتاه شاعریاش هیچگاه مجال پخته شدن پیدا نکردند، اما صراحت لهجه، نکتهبینی و تحلیل بسیار فنی او در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی دوره خودش بسیار مشهود است. زبان اشعار عشقی به زبان شفاهی عامه مردم نزدیک است و گاه برای بیان صحنههای پرشور و مهیج به اندازه کافی رسا نیست.
با درگرفتن جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ میلادی ۱۲۹۳ خورشیدی زمانی که بیست سال داشت و با تشویق یکی از بستگان خود محمد مردوخ کردستانی در همدان روزنامهای با نام نامهٔ عشقی را به راه انداخت. شمارههای اول و سوم این روزنامه به تاریخهای ۱۸ ذیقعده ۱۳۳۳ ه.ق و ۲۷ محرم ۱۳۳۴ ه.ق (۱۲۹۳ خورشیدی) خبر میدهد. روزنامه قرن بیستم که شمارههای آن در سه سال و اندی به زحمت از بیست گذشت، بسیار نامنظم انتشار مییافت، خواننده چندانی نداشت و اگر فرضاً شهرتی هم داشت، مدیون نام خود عشقی بود. به گفتهٔ عشقی روزنامه قرن بیستم در زمان انتشارش تنها دو مشترک داشت. ” مخالفت با رضا شاه و توجه به حقوق زنان ”
میرزاده عشقی از جمله نخستین و برجستهترین روشنفکران کرد عصر مشروطه بهشمار میرود که مدافع حقوق زنان بود و از آزادی زنان و حضور آنان در جامعه دفاع میکرد. از جمله میتوان به ارتباط میرزاده با انجمن نسوان وطنخواه و زنان آزادیخواهی همچون قمرالملوک وزیری اشاره کرد. برای مثال، به نوشته الیز ساناساریان در کتاب جنبش حقوق زنان در ایران، انجمن نسوان وطنخواه در اردیبهشت سال ۱۳۰۳، با کمک میرزاده عشقی تئاتری با مضمون دفاع از آزادی و رهایی زنان در پارک اتابک اجرا کرد.
زبیده جهانگیری، دختر خوانده قمر الملوک وزیری ، در کتاب خود با عنوان قمری که خورشید شد مینویسد قمر به تشویق و دلگرمیهای میرزاده عشقی و عارف قزوینی، در اجرای کنسرتهای موسیقی اش در لاله زار مصمم میگردید و در برابر تهدیدهای مخالفان خود، از حمایت و پشتیبانی آنها برخوردار بود. چند شبی قبل از کنسرت معروف گراند هتل، نامه تهدید آمیز برایش فرستاده بودند. نزدیکانش نیز به او هشدار داده بودند؛ ولی قمر توجه نمیکرد. هروقت بیم آن میرفت که منصرف شود دیداری با میرزاده عشقی یا با عارف تردیدش را برطرف میساخت.
میرزاده عشقی با بسیاری از روشنفکران، هنرمندان و ادبای زمان خود از جمله حسین بهزاد، نیما یوشیج و ملک الشعرای بهار روابط نزدیک و صمیمانهای داشت.
عشقی از نظر اخلاقی آدمی خوش مشرب، نیک صفت و به مادیات بی اعتنا بود، زن و فرزندی نداشت و با کمکهای پدری، خانواده، یاران و آزادیخواهان و بالاخره از درآمد نمایشهای خود روزگار میگذراند. در آخرین کابینه نخست وزیری «مرحوم حسن پیرنیا، مشیرالدوله» از طرف وزارت کشور به ریاست شهرداری اصفهان انتخاب شد ولی نپذیرفت.
دور ماندن از پُست های دولتی همان روح عصیانگری بود که در اشعار وی نیز قابل مشاهده است. کار سیاسی عشقی نه اجرای یک ایدئولوژی معین یا حتی سنجش راههای ممکن و استفاده از بهترین جنبههای آنها، بلکه پای فشردن بر سر جهانبینی مانویِ تقابل خیر و شر بود. جامعه را نه کلیتی متفاوت از تکتک افراد و اجزای تشکیلدهندهٔ آن، و حرکت اجتماعی را نه برآیند نیروهای فعال در آن و حاصل جمع و آمیختهٔ منافع متضاد، بلکه آوردگاه خیر و شر میدانست.
پژوهشگران اندیشهٔ سیاسی میرزادهٔ عشقی را متمایل به آرا سوسیالیستها میدانند. عشقی در احساسات سوسیالیستی و حتی تودهگرایانهٔ عصر خویش شریک بود.
– شاعر روزنامه نگار
عشقی در تاریخ ۱۶اردیبهشت۱۳۰۰ روزنامهای به نام «قرن بیستم» منتشر کرد.افسانهٔ نیما برای نخستین بار در این روزنامه منتشر شد.
نخستین شمارهٔ این روزنامه که قرار بود به صورت هفتگی چاپ شود، در ۱۶ صفحه با قطع وزیری به چاپ رسید.این روزنامه در سه دوره منتشر شد، زیرا به دلیل انتقادهای تندی که در مقالات و اشعار عشقی بود، هر بار مدت زمان کوتاهی پس از انتشار از سوی هیئت حاکمه توقیف میشد. قرن بیس
تم نخستین بار بعد از چاپ چهار شماره توقیف شد.
در دورهٔ دوم، انتشار این روزنامه که در حقیقت به جای روزنامهٔ توقیفشدهٔ سیاست چاپ میشد، بعد از ۱۸ شماره متوقف شد. در مرحلهٔ سوم تنها یک شماره از این روزنامه در هشت صفحه به قطع کوچک در تاریخ هفتم تیرماه۱۳۰۳ منتشر شد و در آن مقالهها و شعرهایی به نام آرم جمهوری، جمهوریسوار، مظهر جمهوری و نوچهٔ جمهوری به چاپ رسید. پس از آن عشقی به قتل رسید.
– شعر عشقی با اندیشه است
انـدیشه در شعر عشقی حجم بسیار زیادی را به خود اختصاص میدهد و موادی که سازنده شعر هستند از زندگی روزمره شاعر گـرفته شدهاند. عشقی در عصری می زیست که ارتباطات بینالمللی گسترش پیدا کرده و این عامل، تحولی بزرگ در تمام ابعاد جامعه بهویژه زبان و ادبیات ایجاد کرده بود. یکی از حوزههایی که ادبیات فارسی از ادبـیات مـغربزمین اثر پذیرفته، نگاه معنیدار برخی از شاعران و نویسندگان به مکاتب ادبی و سیاسی اروپاست و یکی از صاحبان این نوع تفکر، میرزاده عشقی است.
– میرزاده عشقی و اجتماع
شاعری اجتماعی است، از تجربههای مستقیم خود میگوید. منِ خویش را دریافته است، از چشم خود به جهان مینگرد نه از چشم شـاعران پیش از خود و در نهایت جسارت دست زدن به محرمات را نیز دارد. در دیوان او شعری پیدا نمیکنیم که از خطوط غیر قابل عبورنگذشته باشد. میتوان گفت چیزی که از لحاظ معناشناسی در شعر عشقی مورد نظر است و بیش از همه خودنمایی مـیکند، انعکاس وقایع جهان در شعر اوست، یعنی حتی صور خیال نیز در شعر او برای بیان واقعیتی عینی به کار میرود و شعر او بیشتر حالت گفت وگو دارد تـا روایـی و بیشتر خطابی است. ابزارهای بیان معنا در کار عشقی واقـعی هستند. در هرحال شعر عشقی واقعی و جاندار اسـت و از ابزارهایی واقعی و جاندار بهره میبرد، هرچند ممکن است این موجود جاندار دارای ترکیب و هماهنگی نباشد اما جاندار بودن آن نمیتواند مورد تردید قرار گیرد.
مهدی بیرانوند روژمان