تماس: [email protected]
ز محشر مژده میآید، دلا از این خبر داری؟
تو اختر در حجاب شب چه پروای سحر داری
که راز زندگانی از ازل پوشیدهاسرار است
چو خورشید سحرپیدا نگاه پرشرر داری
ز سنگ ساحل افتادهای این نکته بشنیدم
ببر پیغام من بر ساحلی ک-آنجا گذر داری
ز انجم تا به انجم صد جهانی را چه میجویی؟
برو یک دم جهان دل اگر از خود خبر داری
چو شبنم گوهر یکدانهی صبح دلاویزی
که در موج فروغ دیده تاب یک نظر داری
در آن بهری، که هر موجش در آغوش عدم پیچد
مرو ای کشتی سرگشته راه پرخطر داری
حبابی، قطرهای، یا تندباد و موج دریایی؟
به یک دم گنبد دربسته را زیر و زبر داری
نقاب از رخ برافکن، در دو عالم انقلابی کن
ز سوز رفتگان چون لاله داغی در جگر داری
رجب غفّار/ تاجیکستان