تماس: [email protected]
چرا جان نمیدهد؟/ دکترجعفر محمد ترمذی، عضو فعال و مؤثر سبزمنش
این چرخ امان به مردم دهقان نمیدهد،
سامان چرا به دودهٔ سامان نمیدهد؟
هر سنگِ سرخِ جعل به رخشندگیٔ خویش،
جاه و جلالِ لعلِ بدخشان نمیدهد
عمری هوای بلخ و هریرودم آرزوست،
اما رواجِ حادثه امکان نمیدهد
ضحّاک زنده است، ولی کاوهای کجاست؟
کی گفت، مغز خلق به ماران نمیدهد؟
دردا که یالههای غمانگیزِ این دیار،
صد سال شد که نکهتِ ریحان نمیدهد
با این که یأس در دلِ ما لانه مانده است،
آبی امید میدهد و دان نمیدهد
رستم به چاهِ مکرِ شغاد افتاده است،
اما کمان ز دست که آسان نمیدهد
میگفت هر درخت، تهمتن چو زنده بود:
یک شهر مادریست سمنگان… نمیدهد
این خاک، سنگ، کوه، گیاه، آب، چشمه، گل…
جان هر کدام داده، خراسان نمیدهد
چنگیزخو رقیب به حیرت کَشد نهیب:
این تن که کُشتهایم، چرا جان نمیدهد؟
در هوشهای ما حُکمِ شیخِ کبرویست:
پرچم به یک مغول ز دستان نمیدهد
این دیو دزدخو سَرِ انگشت میخورد،
گر بازپس نگینِ سلیمان نمیدهد
جعفر، چو آسیا ز پیِ آب و دانه رو،
زیرا که رقصِ قافیهها نان نمیدهد