بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

کتاب رُمان تخیّلی”تو را نداشتم اما از نداشتنت می ترسیدم” از سوی سبزمنش منتشر شد

فاطمه(فاطیما)زارعی، شاعر و نویسنده جوان ایرانی، سال 1381 در  منظقه داریان متعلق به استان فارس زمینی شده است و از 18 سالگی با بال­ های خلاق و زیبا در آسمان پر از مهر شعر و نویسندگی پرواز دارد و با گذشتن هر روز  افتخار میافریند.

رُمان تخیّلی“تو را نداشتم اما از نداشتنت می­ترسیدم” اثرِ فاطمه (فاطیما) زارعی، از سوی واحد انتشاراتی سبزمنش و نشر پژوهشی نو آوران شریف در تهران منتشر شد.

به گزارش سبزمنش، کتاب “تو را نداشتم اما از نداشتنت می ­ترسیدم” نوشته ی فاطمه (فاطیما) زارعی، با ویراستاری بانو فاطمه(بنیتا نجیمی) عضو فعال بنیاد جهانی سخن گستران سبزمنش، بعد از طی مراحل قانونی و گرفتن شابک بین المللی، رده بندی کنگره، رده بندی دیویی و شماره کتابشناسی ملی، در 50 صفحه با قطع رقعی و طرح جلد آقای عبدالله نیازی، حله ی مبارک چاپ به تن نمود و امروز روانه بازار کتابِ تهران شد.

نویسنده این کتاب را به: (ماهی کوچولوی تنهای اقیانوس بیکران و قلب­های رنجوری که عشق ورزیدند و عشق ندیدند،  انسان بودند و انسانی را ندیدند، غم داشتند اما غم­خواری نه، تکیه­گاه امنی برای دیگران بودند اما هیچ تکیه­گاهی برای رفع  خستگی­های­شان نداشتند) پیشکش نموده و در بخشی از متن کتاب آورده است:

( به کلبه­ ای بزرگ و چوبی رسیدیم که از کنار آن رودخانه بسیار زیبا رد می ­شد.

دیان تکه چوب را آرام به زمین نزدیک کرد و به من گفت: خوش آمدی دخترم! تشکر کردم و هر دوی ما از چوب پایین آمدیم.

پیرمردی با قدی کوتاه و بینی بزرگ، لباس و کلاه پشمی پوشیده بود و با تبری بزرگ و تیز هیزم می­ شکست، نفس­ های عمیقی می­ کشید، بخار نفس­ هایش قابل دیدن بود، او با دستمال عرق پیشانی­ اش را پاک می­ کرد و دوباره به هیزم شکستن ادامه می ­داد.

دیان او را صدا زد: گابریل! گابریل! او تا صدای دیان را شنید پرواز کنان به سمت دیان آمد و با صدای بامزه ­اش به دیان گفت: نلی را آوردی­؟!

من لبخندی زدم و گابریل با خنده به من گفت:

خوش ­آمدی دخترم! از گابریل تشکر کردم. گابریل و دیان من را به کلبه بردند، کلبه ­ای بزرگ با چندین اتاق، گابریل رو به دیان و من کرد و گفت:

تا نلی را به اتاقش ببری من برایتان چایی درست می­کنم.

دیان من را به یکی از اتاق ­ها برد و با اشاره چمدانم را گوشه اتاق گذاشت و به من گفت:

دخترم لباس­ هایت را عوض کن اگر دوست داشتی بیا پیش من و گابریل، اگر که خسته ­ای اینجا استراحت­ کن من برایت چایی میاورم…)

کتاب رُمان تخیّلی"تو را نداشتم اما از نداشتنت می ترسیدم" از سوی سبزمنش منتشر شد
کتاب رُمان تخیّلی”تو را نداشتم اما از نداشتنت می ترسیدم” از سوی سبزمنش منتشر شد

کتاب رُمان تخیّلی"تو را نداشتم اما از نداشتنت می ترسیدم" از سوی سبزمنش منتشر شد

همچنان در قسمتِ (سخن سبزمنش) که یک صفحه این کتاب را در برگرفته، آمده است:

بنیاد جهانی سخن­ گستران سبزمنش به عنوان یک نهادِ مستقلِ فرهنگی و جهان­ شمول به قول پروفسور سید حسن امین: (به پایمردی و درایت مؤسس و دبیر­کل اجرایی آن(محترم الحاج دکتر بسم‌الله شریفی، شهروند شرافتمند، حقوقدان و شاعر افغانستانی) با رویکرد فرهنگی- ارزشی، اواخر سال 1394 خورشیدی در افغانستان تاسیس شده و اکنون در پیِ تلاش­های مؤثر دوست­داران سبزمنش از حوزه ملی افغانستان به 31 کشور دنیا توسعه و گسترش یافته است).

بنیاد جهانی سبزمنش با درک رسالت فرهنگی و ارزشی؛ متعهد به تشویق و رشد شخصیت­ های فرهنگی بوده، می­ کوشد با نشر آثار مفید، مؤثر و مورد نیاز جامعه به ویژه شعر و ادبیات، سهمی هرچند اندک در آگاهی بخشی، توسعه ­ی فکر، معنویت، فرهنگ، ادب و معرفت انسانی ایفا نماید.

واحد انتشاراتی بنیاد جهانی سبزمنش افتخار دارد که کتاب “تو را  نداشتم اما از نداشتنت دلگیرم” اثر فاطمه(فاطیما)زارعی را  که از سوی بانو فاطمه (بنیتا) نجیمی عضو محترم بنیاد جهانی سبزمنش ویراستاری شده است را پیشکش شما عزیزان می­نماید.

قابل یادآوریست که فاطمه(فاطیما)زارعی، شاعر و نویسنده جوان ایرانی، سال 1381 در  منظقه داریان متعلق به استان فارس زمینی شده است و از 18 سالگی با بال­ های خلاق و زیبا در آسمان پر از مهر شعر و نویسندگی پرواز دارد و با گذشتن هر روز  افتخار میافریند.

 

ارسال یک پاسخ