بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

کفش های قهوه ای/ شمیلاشهرابی، عضو فعال سبزمنش

شیزوفرنی

اسکیزوفرنی

پارانویا

تشنج، توهم و بی

خوابی

با انواع بیماری روانی درگیرم!

اما هنوز مازوخیسم نشده ام

هنوز چند مرحله کوچک مانده تا به خود آزاری برسم

تا زخم های روی دستانم را بخراشم

قیچی را با مو هایم و تیزی تیغ را با صورتم آشتی دهم

اگر دیر بیایی و دیر تر بگویی «دوستت دارم»

اگر التهاب زخم  روی دست هایم رامرحم نباشی

وجاده های آمدنت بیشتر از این، کشدار شود

مالیخولیا می شوم

شاید…

پرواز از روی پل

به سطح شلوغ اتوبان زیبا باشد

و بازی با« قرص های رنگی»

تو چه می دانی؟!

با دست های زخمی هم  می توان طناب بافت!

فکر می کنم

تمام آن ها که به تخت  زنجیر شده اند

در انتظار یک بوسه

و  موسیقی کلام

یک« تویی» بوده اند

برای شنیدنِ «دوستت دارم »

یا حتی نگاهی

که به «هرگز»، رسیده اند

دیروز نیامدی

من به آن ساختمان بلند قهوه ای رفتم

با در های آهنینِ زنجیر شده

کناردرخت بید

زیر آفتاب سوزان

روی چمن های خیس آن حیاط

به وقت قرار همیشگی ما

دختری نشسته بود

دختری با «چشم های قهوه ای»

کتاب شعری روی پاهایش

دختری با «چشم های قهوه ای»

با لیوان کاغذی قهوه

دختری با «چشم های قهوه ای»

و کفش های  قهوه ای

با چشمان شیشه ای

داشتم نگاهش می کردم

در  ظهر تابستان

که  آسمان بر سرم غرید

چشم هایش دیگر قهوه ای نبود

کتاب شعری نبود

لیوان قهوه  نبود

تنها زنجیر بود و توهم یک درد

چشم هایش قهوه ای نبود

زمان و مکان در رقص بودند

فقط چند روز مانده

به مالیخولیا

و رقص تیغ روی رگ هایم

اگر نگویی..

دوستت دارم

 

شمیلاشهرابی

۲۵تیر ۱۴۰۱

2 نظرات
  1. Sabz Logo
    سیدعنایت الله عادلی می گوید

    چگونه ثبت نام کنم درین سای

    1. Speed Star 1.1387455 00
      بسم الله شریفی می گوید

      درود… از طریق بخش عضویت سایت

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.