بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

زندگی­نامۀ مختصر استاد محمد کریم کابلی/ ناجیه کریم

استاد کابلی همواره در حلقات ادبی و فرهنگی بصفت یک شاعر و عارف والا مقام مورد اعزاز و اکرام فرهنگیان و شاعران قرار داشت...

   محمد کریم کابلی فرزند میرزا عبدالرازق خان ولد میرزا عبدالخالق خان ولد میرزا عبدالرحیم خان ولد محمد حسین خان ولد محمد صادق خان کیانی ده افغانی معروف عهد شاه زمان سدوزایی چنانچه گفته اند:

دولت شاه زمان شد به سه کس ارزانی

جان نثار و حسن و صادق ده افغانی

از سلسله اجداد مادری میرزا علیرضا خان و عبدالغفار خان معاریف عهد احمدشاه سدوزایی در سال (1295هـ ش) در محلۀ علیرضا خان چشم به جهان گشود، در سال (1300هـش) شامل مکتب صداقت عصر امانی گردید و از سنۀ (1303 تا 1313هـ ش) در مکتب عالی امانی مشغول تحصیل گردید، سپس مدت هفت سال دیگر تحصیلات خودرا در رشتۀ علوم متداولۀ عربی، منطق، حکمت، علوم دینی و ادبیات ادامه داد، بعداً برای مدت 45 سال وظیفۀ حسابداری، امور اداری و مترجمی زبان آلمانی را در کمپنی های خارجی آباک، یونیماک و زیمنس به عهده داشت، در سال (1989م) وارد ایالت کالیفورنیای ایالات متحده امریکا گردید، در دو دهه اخیر نظر به اوضاع متشنج کشور مجال شعر سرودن و نویسندگی را نداشته و اشعاری را که در سالهای قبل سروده بود اکثراً فراموش کرده و به قلم نیاورده است، عدۀ زیادی اشعاری را که شامل دیوان استاد کابلی است در سال های اخیر در کالیفورنیا سروده است.

استاد کابلی همواره در حلقات ادبی و فرهنگی بصفت یک شاعر و عارف والا مقام مورد اعزاز و اکرام فرهنگیان و شاعران قرار داشت. در سال 2018 میلادی به خاطر ارجگذاری به مقام علمی و فرهنگی استاد کابلی، یک مکتب بزرگ دولتی در کابل به اسم (لیسه عالی ذکور و اناث استاد محمد کریم کابلی) نامگذاری گردید. این دانشمند و سخنور توانا در ماه اپریل سال 2021 میلادی در ایالات متحدۀ امریکا رخ بر نقاب خاک کشیده و به دیار جاویدانه گان پیوست.

این هم چند نمونۀ از سروده های استاد کابلی:

هزار معنی

هر حرف کز لب آن شیرین دهن برآید

پیچد به خویش معنی داد از سخن برآید

ای خضر نیک محضر دستی که در هراسم

کامی نگشته حاصل جان از بدن برآید

پیش رخش ندانم تا با کدام رویی

در باغ لاله روید سرو از چمن برآید

بر تربت عزیزان دیدم گلی دمیده

باشد که سبزه بیند از خاک من برآید

تا دیدۀ حسودان از شرم خیره ماند

یارب شود که یوسف از پیرهن برآید

در جمع دوستداران شب از فروغ رویش

شمع از گداز سوزد یا ز انجمن برآید

خلوت سرای دل را پامال غیر مپسند

جای فرشته گردد چون اهرمن برآید

بوی خوش عزیزان جان زنده می کند جان

از خاک مصر خیزد یا از قرن برآید

از شوق طوف طورش خود را چنان گدازم

چندان که ناله از کوه وز کوهکن برآید

حال پریش دل را من نکته نکته گفتم

راز هزار معنی از یک سخن برآید

 

عمر رفته

دل رفته رفته از پی دلدار میرود

کم کم گرفت عادت و بسیار میرود

طفلی که می دود پی صید رمیده اش

مستی که سوی خانه خمار میرود

بنگی ساده کز نشۀ بنگ بیخود است

عریان به نزد (تاکو عطار) میرود

دل را به یک نگاه لب یار می دهم

ای دیده صبر کن که خریدار میرود

کارم بدست سرکش طفلان هرزه خوست

ای عمر رفته باش که از کار میرود

زخمی بی کسی که علاجش ز دست رفت

در خون نشسته است و پرستار میرود

رفتیم و او نکرد نگاهی بسوی ما

دیوانه ای که از پی هوشیار میرود

صبح است و روزگار خوش و عید و سال نو

بیدار باش فرصت دیدار میرود

زاهد بیا که عید شد و روزه در گذشت

گپ از گپ محاسن و دستار میرود

مرغ سحر منال شب تار روز شد

شعری چرخ بین که چه رهوار میرود

دل خون مباش صبح جهان تاب میدمد

دیو سیاه روی شب تار میرود

پروانه جان میدهد و دم نمی زند

منصور کاکه کاکه سوی دار میرود

زین خاک نوح پای به گل آب تا گلوست

دستش نداد وه چه دل افگار میرود

 

باغبان

دمی در رخنۀ باغت پر پرواز پرچینم

مرنج ای باغبان از من که گل­بازم نه گل چینم

سبک رفتار ره گرد در و دشت بیابانم

نه پر افگنده ای بالم نه پرآگنده بالینم

پیاده گرد سرگردان، پیگیر رخ یارم

بحمدالله درین بازی نه شه­ماتم نه فرزینم

خودآموز دبستان خرد کی میرود از ره

نه رهزن میزند راهم نه رهبین می برد دینم

مرا با وعدۀ غلمان و حورالعین مران از خویش

نمی خواهم بهشتی را که با غیر تو بنشینم

دهان حرص و کچکول طلب برهم نمی آید

درین حسرت سرا دلگیر چند و چون و چندینم

ز رنگارنگ نیرنگ خم رنگین چه حیرانم

به حسرت از حنای دست و پا و تخم رنگینم

نه شیخ رندم و نی پیرو رند خراباتم

خدا را شکر، نی در بند آن نی پیرو اینم

طفیل آدمم بی دانه آرامم نمی گیرد

زمین را ناآزموده در پی تسخیر پروینم

بهار امسال دانم رنگ و رخسار دگر دارد

به یادم می دهد یاد دیار و دور پیشینم

خوش آهنگی شنیدم صبحدم از نای شبگردی

که برد از سر خیال خواب و از دل درد دیرینم

 

1 نظر
  1. Sabz Logo
    نقیب مروت می گوید

    روح استاد کابلی عزیز شاد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.