بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

پروفسور امین و نیک و بد«سایه»

پروفسور امین از نیک و بد « سایه» گفت:

به گزارش سبزمنش، از بامداد دیروز ۱۹ مرداد که شاعر بزرگ معاصر امیرهوشنگ ابتهاج معروف به سایه در آلمان از دنیا رفت، هزاران پیام در سوگ او رد و بدل شده است؛ اما تنها تعدادی معدود به صورت جدی و با  بیطرفی به  نقد درست و داوری صحیح نسبت به این شاعر مطرح پرداختند و نیک و بد او‌ هر دو را صادقانه محک زدند.

سخنرانی دیشب پروفسور سیدحسن امین در انجمن ادبی کلام، هشداری نسبت به فرهنگ تقدیس رفتگان و بی مهری به زندگان و لزوم نقد درست بود.

امین که در پوستر انجمن ادبی کلام، به عنوان « بزرگمرد علم و قانون و ادب» معرفی شده بود. در سخنرانی ۱۹ مرداد خود در فرهنگسرای فردوس گفت:

هر کسی دارای ابعاد شخصیتی متفاوت و دارای جهات مثبت و منفی متعدد است. نیک نیک و بد بد  و به عبارت دیگر فرشته و دیو یا سپید و سیاه مطلق، خیلی خیلی کم است، به قول مولانا:

پس بد مطلق نباشد در جهان

بد به نسبت باشد این را هم بدان

لزومی هم ندارد که بهترین شاعر یا برترین فیلسوف،  در کار سیاست یا زندگی شخصی اشتباه نکند و مثلا شایسته ترین کارمند یا بهترین پدر هم باشد و بالعکس.

امیرهوشنگ ابتهاج سمیعی شاعر هم از این قاعده مستثنی نبود. او شاعر درجه اولی بود، اما، هم در سیاست از جوانی در جرگه حزب توده بود که امروز خیانت آنها ثبت تاریخ است. هم وقتی در بخش خصوصی از مدیران کارخانه‌ها و پروژه های عموی ثروتمندش شد، به حقوق کارگران و کارمندان بسیار بی اعتنا و بی توجه بود و هم وقتی در بخش دولتی استخدام شد، با جذب رفقای توده ای اش، اصول شایسته سالاری را زیر پا گذاشت و هم در عرصه کنش‌گری مدنی و اجتماعی پس از انقلاب در کانون نویسندگان با رفیقان توده ای چنان بی پروا اصول دموکراسی سازمانی را زیر پا گذاشت که به اخراج او و دیگر توده ای ها از این نهاد صنفی منجر شد.

امین با تاکید بر لزوم نقد نیک و بد نام آوران عرصه فرهنگ و هنر، گریزی به دکتر پرویز ناتل خانلری زد و گفت: چه لزومی داشت که این استاد بزرگ فرهنگ و ادب در  مقطعی معاون وزارت کشور یا بعد سناتور انتصابی محمدرضاشاه شود. وزیر فرهنگ شدنش و پیشنهاد تأسیس سپاه دانش وجهی و  توجیهی داشت. اما قبول پست معاون وزیر کشور از سوی یک استاد شعر و ادب که ناشر مجله سخن بود، جز جاه طلبی شخصی بی مورد توجیهی ندارد.

امین ادامه داد که  همراهی سایه و شاملو با حزب توده و  مرتضی کیوان افسر توده ای که بعد اعدام شد، نیز هیچ توجیهی ندارد. شاملو، مردانه و صمیمانه پس از برملا شدن خیانت های توده ای ها و مخصوصا به  قتل رسیدن محمد مسعود و لنکرانی به دست خود رفقای توده ای و انداختن این اتهام از سوی رفقا به گردن دربار، از شعری که برای مرتضی کیوان ساخته بود ابراز پشیمانی کرد. اما سایه چنین نکرد و تا آخر عمر قلبا نه تنها به قول خودش سوسیالیست ماند که هیچ‌ عیبی نیست.،بلکه به یاران توده ای اش از جمله مرتضی کیوان به رغم افتادن طشت رسوایی شان از بام همچنان وفادار ماند و برای کیوان و همسر او شعر ساخت. حالا، جالب است که چنین شخصیتی با سرسپردگی به حزب توده از یک سو و پس زمینه خانوادگی تعلق به بهائیت از دیگر سوی و دست آخر داشتن همسری ارمنی، در مقطع انقلاب ۱۳۵۷ همسو با حزب متبوع خود و همراه با نورالدین کیانوری. مریم فیروز، احسان طبری و سیاوش کسرایی به انقلاب اسلامی می پیوندد و در تعریف و توصیف آیت الله خمینی شعر می سازد. تصنیف سپیده ابتهاج، نمونه ای از این تعارض و تضاد است؛ تعارضی که در مجله مهرنامه محمد قوچانی در مصاحبه با شاعر بازتابی نمایان یافت؛ ولی شاعر نتوانست یا نخواست به آن بپردازد.

امین پس از این نقدهاب سیاسی و اجتماعی از سایه، در باره ارزش و اعتبار بلکه عظمت شعر و شاعری سایه چنین گفت :

من با سایه از زمان نوجوانی‌ام آشنا شدم. شاهد عرایضم این که من در ۱۳۴۳ در اولین کتابم با نام ترانه فرشتگان غزلی به استقبال یکی از غزل های زیبای ابتهاج چاپ‌کرده بودم:

امشب به قصه دل من گوش می کنی

فردا مرا چو قصه فراموش می کنی

این غزل ابتهاج را در همان سالها به اقتراح گذاشته بودند و من هم  در آن اقتراح شرکت کردم و شعری گفتم که در ۵۷ سال پیش در دفتر اشعارم در مهر ۱۳۴۳ چاپ‌ شد. دنبال کردن شاعری به مدت ۵۸ سال از ۱۳۴۳ تا ۱۴۰۱، زمان کمی نیست و شاید همین به من اجازه و پروانه و پروای نقد و نظر در حق این شاعر بزرگ معاصر را بدهد.

من بعد ها بیشتر از رهگذر «حافظ به سعی سایه»» با او مانوس شدم، مخصوصاً پس از نشر ماهنامه حافظ.  کار سایه، کاری است در ردیف تصحیح دیوان حافظ به اهتمام بزرگانی چون علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی از یک سو و دکتر پرویز ناتل خانلری از سوی دیگر.

اما از جهت اعتبار شعری، افزایش  ارتباطم با سایه از طریق دکتر عباس کی منش استاد دانشگاه تهران، بیشتر تقویت  شد.

اکنون در ای زمینه مطالبی را تلگرافی در باره ابتهاج و شعرش بیان می کنم:

۱. به حقیقت، هوشنگ ابتهاج تنها بازمانده نسل  شاعران موفق قرن معاصر ایران بود، نسلی که در شعر کهن به وجود  بهار  و پروین اعتصامی و شهریار و توللی و حمیدی شیرازی و رهی معیری و در شعر نو به حضور نیما یوشیج و اخوان و شاملو و فروغ و  سپهری و البته شفیعی کدکنی مزین و منور است و در این بین با فریدون مشیری و سیمین بهبهانی و مشفق کاشانی و حسین منزوی و حتی حمید سبزواری و مهرداد اوستا و تنی چند دیگر،  متعلق به نسلی از شاعران است که هر کدام با اختلاف سبک و سلیقه در سطح وسیعی، فرهنگ ساز و تاثیرگذار بودند.

۲.  نکته دیگر این که ابتهاج این بخت را داشت که به خلاف فروغ و پروین و حتی سپهری و اخوان که زود از دنیا رفتند و یا برخی همچون منزوی که پس از مدتی استعداد شعریشان هدر رفت، عمر طولانی با عزتی کرد و  در دو  دهه پایانی عمر در اوج پختگی توانست ستونی استوار در شعر و ادب شود.

۳. باز به خلاف بعضی شاعران بزرگ چون حمیدی شیرازی که با شعر نو مخالف بودند، ابتهاج در هر دو سبک کلاسیک و نو اشعار دلنشینی ساخت که بسیاری از آنها به آثاری ماندگار در ذهن و زبان مردم پارسی زبان تبدیل شده است.

۴. ابتهاج در طول دهه های پرتلاطم و طوفانی ایران معاصر در حوزه های مختلف سیاسی و اجتماعی و هنری حضوری پررنگ داشت و در این راه به مانند بسیاری از اندیشمندان، قلم به دستان و  هنرمندان بزرگ معاصر، طعم تلخ زندان و محرومیت و ممنوعیت و کوچ اجباری را به جان خرید، اما اجازه نداد تا در نتیجه تحمیل و تحمل چنین مشقات و سختی هایی، کینه و نفرت و خشونت طلبی ( به جای عشق و نوع دوستی) در دل و جانش ریشه بدواند.

۵.  به رویکردهای سیاسی ابتهاج به مانند بسیاری دیگر از  نویسندگان ، شاعران و هنرمندان معاصر، از چپ و راست، انتقاداتی وارد  است اما تفاوت عمده او با برخی از هم مسلکان سیاسی اش در آن بود که هیچگاه از دایره اخلاق و ادب و انصاف خارج نشد و اجازه نداد که ایدئولوژی سیاسی اش، چشمهایش را به روی برخی حقایق تاریخی ببندد.

۶. ابتهاج طی این دهه های متمادی ، هر گرایش فکری و سیاسی که داشت و هر سختی که بر او تحمیل شد، هیچگاه از عشق و علاقه او به وطن ذره ای کم نشد و ایران برایش همیشه «سرای امید» باقی ماند.

۷.  ابتهاج با ازدواج مختلط و عاشقانه، از محدودیت ها و تعصبات سنتی عبور کرد و با سفر به اروپا و اقامت در آنجا صیغه انسان مداری و نوع دوستی را بر تبعیض قومی و مذهبی تفوق داد.

۸. ویژگی مهم دیگر شعر ابتهاج این است که بسیاری از اشعار او با صدای بزرگان موسیقی این سرزمین به اشعاری جاودان تبدیل شده و در تاروپود لایه های مختلف اجتماع نفوذ یافته است. اشعاری مانند «تو ای پری کجایی»، «ایران ای سرای امید»، «ارغوان»، «در این سرای بی کسی»، «ای عشق همه بهانه از توست» و… نمونه ای از آثار اوست که با صدای بزرگان موسیقی این سرزمین به خاطره و نوستالژی جمعی ما ایرانیان راه یافته و به ثبت رسیده است.

امین در پایان سخنرانی خود این شعر را که سحرگاه دیروز برای سایه ساخته بود، برخواند:

تا آفتاب «سایه» نمود از سرم غروب

خورشید شعر  کرد، خود، از کشورم غروب

او در سپهر شعر و ادب، مهر بود و ماه

کی؟ ابتهاج می‌کند از منظرم غروب

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.