تماس: [email protected]
چنانکه در دل شب صورت مهتاب افتاد ست
ستاره در نگاهِ بسته وقتی خواب افتاد ست
غروب عشق آمد روح خورشید آسمانی شد
ز دیوار سخن آیینه ی اصحاب افتاد ست
از اینکه درد دارد قلب شاعر واژه می گرید
سکوت شب میان موج های آب افتاد ست
در آغوش زمین همسایه ی خورشید خوابید ست
از اوج کهکشان تک دانه ی نایاب افتاد ست
چه شد که باغ خشکید و قناری رفت از گلشن؟
چرا اینگونه پژمرده گلِ شاداب افتاد ست؟
#مروت