بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

زندگینامه حکیم حسن صباح/ شریف منصور

زندگینامه حسن صباح

 

حکیم حسن صباح، داعی و پیشوای برجسته مذهب اسماعیلیه بود. وی در سال ۴۵۵ هجری قمری دیده به جهان گشود‌. صباح نویسنده و ستاره شناس بود و با رشته های هندسه و ریاضی هم آشنایی داشت.[۱] وی سخنوری توانا هم بود.
حسن در ابتدا پیرو مذهب نیاکان خود یعنی مذهب شیعه جعفری بود ولی در نوجوانی به وسیله مردی به نام امیره ضراب با مذهب اسماعیلیه آشنا شد و به این مذهب گروید.
در سال ۴۶۹ هجری قمری، حسن به تشویق عبدالملک ابن عطاش، (یکی از داعیان مذهب اسماعیلیه که به حسن صباح توجه ویژه ای داشت) به دارالخلافه قاهره، پایتخت خلافت فاطمی و پایگاه نیرومند اسماعیلیان مسافرت کرد.[۲] او در قاهره با استقبال گرم درباریان خلافت فاطمی روبرو شد و مدتی در آنجا ماند. المستنصربالله خلیفه فاطمی، به حسن صباح احترام میگذاشت و او را ستایش می کرد.[۳]
حسن پس از مدتی اقامت در قاهره و سپس اسکندریه، در سال ۴۷۳ هجری قمری به ایران بازگشت و به عنوان یک داعی، مشغول ترویج مذهب اسماعیلیه در ایران شد. ده سال بعد حسن وارد الموت شد و در همان سال یعنی سال ۴۸۳ هجری قمری دژ الموت را تسخیر کرد و آنجا را به صورت یک مقر تسخیر ناپذیر درآورد. صباح با تلاش و پشتکاری که به خرج داد توانست مناطق دیگری را هم به تصرف خود در آورد.
وی در زمان فرمانروایی المستنصر بالله، روابط نسبتا خوبی با خلافت فاطمی داشت و امیدوار بود که پس از المستنصر، پسر او نزار به خلافت برسد، اما پس از درگذشت المستنصر بالله، وزیر او با کمک هوادارانش توانست که المستعلی بالله را به قدرت برساند. نزار زیر بار خلافت المستعلی نرفت و خودش را به اسکندریه رساند و حاکم و مردم اسکندریه با او بیعت کردند. در کشاکش قدرت میان نزار و المستعلی، المستعلی پیروز شد و نزار در سال ۴۸۸ هجری قمری، کشته شد. با این وجود حسن صباح و اسماعیلیان ایرانی، وفاداری خود را به نزار حفظ کردند و روابط الموت و قاهره قطع شد.
پس از آن حسن صباح به عنوان عنوان حجت و نایب امام زمام امور اسماعیلیان ایران را در دست گرفت. صباح در الموت برای پاسداری از مذهب اسماعیلیه در برابر دشمنان این مذهب، فدائیانی را تربیت کرد که رهبران مخالف این مذهب را از بین می بردند. این فدائیان بعدها حشاشین نامیده شدند.
حسن صباح تا آخر عمر با وجود همه سختی هایی که کشید به اصول مذهب اسماعیلیه پایبند ماند و در برابر همه ناملایمت ها ایستادگی کرد تا اینکه سرانجام در سال ۵۱۸ هجری قمری چشم از جهان فرو بست. وی در دوران طولانی فرمانروایی خود، از دایره پارسایی، گامی به بیرون ننهاد و هیچگاه خانواده خود را بر دیگر اسماعیلیان برتری نداد. همسر و دو دختر او گاهی وقت ها مجبور بودند مایحتاج زندگی شان را از راه ریسیدن دوک تهیه کنند. [۴]
حسن صباح در اجرای قوانین همگان را در برابر قانون یکسان میدانست و به هیچ عنوان برای هیچکس تبعیض قائل نمی شد. او دو پسر داشت که هر دوی آن ها را به انجام اعمال خلاف شرع متهم کردند و به همین خاطر، حسن صباح دستور مرگ هر دو آن ها را صادر کرد. یکی از آن ها به اتهام همکاری در قتل یکی از داعیان اسماعیلی به نام حسین قائنی به مرگ محکوم شد و دیگری را به اتهام میگساری کشتند.

 

پایان

 

پی نوشت ها:

[1]_ جهانگشای جوینی، عطاملک جوینی، به تصحیح محمد قزوینی، موسسه انتشارات نگاه، ج ۳ ص ۷۳۹
[۲] _ جامع التواریخ (تاریخ اسماعیلیان) رشید الدین فضل الله همدانی،به تصحیح محمد روشن،ناشر میراث مکتوب، ص ۹۸_۱۰۰
[۳] _ زبده التواریخ، ابوالقاسم عبدالله بن علی کاشانی، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ص ۱۳۶_۱۳۷
۴_ تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی قزوینی، انتشارات امیر کبیر، ص ۵۲۱

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.