تماس: [email protected]
تا به روی گور خود پا می گذارم؛ می شود
ختم آخر این سکوت انتظارم می شود
ابر می بارد کمی و خسته گی در می رود
دشت تشنه خوابگاهی «سبزه زارم» می شود
چون کویرِ که ترک دارد هزاران بر دلش
سیل شادی دست بوس «مرغذارم» می شود
قُمری زخمی ز سنگ ناکسان؛ فریاد زد!
با مصیبت سال ها شد سردچارم …می شود؟
از تبر دارد نشان در بند پای خود چنار
خشک آخر ریشه های «آبدارم» می شود
یک پیاله عشق ریزم در گلوی زنده گی
صبح روشن تیره گیی روزگارم کی شود
گر نشد در زنده گی این شعر ها درمان دل
بعد مردن مشعل سنگِ مزارم می شود
#مروت