تماس: [email protected]
اگر کسی سراغ غم را گرفت
بگویید فروخته شد
به مادری که در سکوت پدر، محکوم است!
به دختری که آرزو را چوب می زند
مگر آرزو هم جنس خیال نیست؟
بگذارید نفسی تازه کنم
رنگ بگیرد فریاد
حتی درون بغض نفسم فریاد است!
شاید غمی زاده شده از درد
با دیکته ی شب
روز، گرفتار قلم می گرید!
اشتباه، فرصت تاریکیست
غم فروشی غم آزاد است
تکرار پشیمانی یک لحظه عقب خواهد رفت
تا در این جمله بماند حرفم:
کودکان، گرسنگان تاریخند
زنان در بستر فراموشی
ما در این ظلم آزادیم!
و در بندِ غمی دیگر
کتاب بلوط دختر جنگل صفحه ۲۱۴