تماس: [email protected]
از خویش برون رفت، چه بهتر، کوچید
در فکر تو چون گشت شناور کوچید
ترسید! شبی غرق پریشانی شد
مِی ریخت زمین، ناگه که ساغر کوچید
بیچاره گدا بهر نیاز آمده بود
بسیار زد و بعد از این در کوچید
بغضاش به گلو آمده و بند افتاد
با چشم پر از حرف و کمی تر کوچید
از درد فراق تو به جان آمده و…
از بستر بر بستر دیگر کوچید
بی غچ غچ و آهنگ، چمن تنها شد!
از قریه ی ما رفت! کبوتر کوچید….
.
#محرابی_صافی