تماس: [email protected]
منم شب؛ چشم های تو ستاره
ببند آذین جهانم را دو باره
چو مهتاب از قله های خیالم
طلوع کن دخترِ خوبِ هزاره
نگاهم در سلول چشم هایت
نمی داند اصول چشم هایت
قضاوت را به دست دل سپردم
که نادان خورد گول چشم هایت
چو ماهی غرق در دریا نمودی
دلم در چشم هایت جا نمودی
زدی نارنجک و در قلب دریا
تماشا مرگ ماهی را نمودی
شده روزی خیالی دیده باشی؟
پر از شادی حوالی دیده باشی
عروسیت بوَد من را کنارت
عزیزم (خانه … خالی) دیده باشی
به دستش سنگ، می زد در خیالم
چه با نیرنگ می زد در خیالم
پلنگ چشم ها در جنگلِ شب
برویم چنگ می زد در خیالم
فقط یک روز دیگر تا قیامت
جدایی در میان ما قیامت
نگو بدرود مریم بی حضورت
جهانم می شود فردا قیامت
تن و جان و جهان و دل فدایت
غروبِ خوشگلِ ساحل فدایت
کمی انگور از جنس لبانت
بده؛
جانم «بگی»
قاتل،
فدایت
#مروت