تماس: [email protected]
کوچه های غم
شبی در کوچه های خلوتِ غم
که پیچیده درآن ها بوی شبنم
و زیر ِ نخلهای ِ خوش بر و رو
دو زوج ِ عاشق و معشوق همسو
سخن ها رانده از دلدادگی ها
و نجوا میکنند از سادگی ها
ببستند عهد و پیمانهای دیرین
کنار خاطراتی بس چه شیرین
صدای رود کارون پر هیاهو
بلم بر روی هر موجی چو آهو
دو دلداده نشسته توی قایق
در آغوش هوا مثل ِ دو عاشق
گهی مستانه با هم مثل شیر اند
گهی چون بید مجنون سر به زیراند
گهی اخمی به پیشانی نشانند
گهی با خنده ای جان می ستانند
گهی لب بر لب هم می گذارند
گهی پَر می کشند و بی قرارند
گهی سر به هوا چون ماه تابند
گهی از یکدگر رو بر بتابند
گهی آرام و خاموش و سبک بال
گهی مانند طوفان پُر ز امیال
گهی با هر خوشی سازی نوازند
گهی از ابر دیده سیل بارند
به نیک و بد جهان را در ستیزند
برای هر دَمی طرحی بریزند
به هر نحوی درین دنیای عاشق
شدند بر این جهان پیروز و فائق
#افسانه مهدویان
@afson_42