بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

فانوس بهادروند شاعر ایرانی

استاد بانو “فانوس بهادروند” شاعر، نویسنده و مترجم آثار ادبی، زاده‌ی شهرستان مسجدسلیمان دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در دهه‌ی پنجاه خورشیدی است.
ایشان در دهه‌ی هفتاد، دبیر زبان انگلیسی در آموزشگاه‌های زبان تهران بود.
ایشان در پاییز ۱۳۸۰ با تایید علی اشرف درویشیان، به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد.
همکاری با نشریات و رویداد‌های ادبی در حوزه‌ی نمایش و شعر و ترجمه‌ی ادبی با مجله‌های: نمایش، کارنامه، آزما، گلستانه و اندیشه‌ی آزاد و بیان آزاد و… از دیگر فعالیت‌های ادبی او است.

▪︎کتاب‌شناسی:
– آثار تالیفی:
– تالیف مجموعه شعر غزل خوابگرد؛ نشر ابتکار نو در سال ۱۳۸۹.
– فیلمنامه‌ی “عروس بختیاری” – سینمای تجربه و هنر.
– انتشار کتاب “دنیا نام من است” شعر و زندگی بانو لکسمیسری بانرجی، نشر بوتیمار ۱۳۹۶.
– انتشار شعر و زندگی بانو رزه اوسلندر با نام “درخت ممنوع”، نشر نگاه ۱۳۹۶.
– نمایشنامه‌ی کلبه‌ای میان کاج‌ها، نشر هزاره‌ی سوم اندیشه.

– آثار ترجمه شده:
پنج نمایش‌نامه از فدریکو گارسیا لورکا شاعر و نمایش‌نامه نویس اسپانیایی، به ترتیب:
– عروسی خون ۱۳۷۷ نشر فردا.
– دوشیزه رزیتا و چاپ دوم عروسی خون ۱۳۷۸ نشر فردا.
– یرما و ماریانا پیندا و خانه‌ی برناردا آلبا و عروسی خون و دوشیزه رزیتا همزمان ۱۳۸۲ نشر مینا، تجدید چاپ.۱۳۸۴ و ۱۳۹۱.
– برگردان مجموعه شعری از فدریکو گارسیا لورکا به نام؛ آوازهای کولی.
– ترجمه‌ی اثر “نیچه در برابر واگنر” نشر عمران، چا پ اول ۱۳۸۷ و سوم ۱۳۸۸.
– انتشار ترجمه‌ی رمان پیتر پن و وندی در سال ۱۳۸۶ نشر راه مانا و سحر.
– انتشار برگردان سفر به جزیره نشر هزاره‌ی سوم اندیشه ۱۳۹۹.

▪︎نمونه‌ی شعر:
(۱)
از پاییز می‌آیی
به گونه‌ی زردها و نارنجی‌های ونگوک
در گندمزاران
راه می‌بری
‌به ستاره‌های ریز ریز زرد
آویخته بر شب‌های شِنگِ سیاه
بسیار بلند…

از پاییز می‌آید
به گونه‌ی گیسوان بافته‌ی بلوط
بر بازفت‌های زاگرسِ خیال
یا آفتابگردانی رسته بر راه…

از پاییز می‌روی
روزی پر از آفتاب و سرد
اما گریزنده
آهویی کهربایی
در چشم‌اندازی گسترده
در دشتی دور…

(۲)
[در پارک]
سایه‌ای بلند
بر نیمکت نشسته بود
نسیمی وزید
روسری سرخش را با خود برد
رو به بالای ابر سرش را چرخاند
هوای مرطوب پارک را فرو برد
بر لبش لبخندی نشست
آهسته و نرم
در باد رفت.
نیمکت خالی پر شد
زنی زیبا در چادری مشکی
رو به آسمان سرش را چرخاند
هوای مرطوب پارک را فرو برد
بر لبش لبخندی نشست
آهسته و نرم
با باد رفت.
نیمکت خالی نبود…
پر بود از یاس کبود…

(۳)
کدام کلمه
کدام چشم
کدام راه
مرا به حقیقت پیوست؟
وقتی ابهام و هیاهو سراسر جهان را
گرفته است!
تنها یک چیز بود
و آن زیبایی صحرایی گلی زرد بود
که دختر سبز چهره‌ی بلوچ
بر گیسو آویخته بود
در گرما گرم  مردادی سخت…

(۴)
امروز برای دیشب گریه می‌کرد
دیشب برای روزهای از دست رفته‌اش
فردا زیر ابرهای سپید
به راه خویش خواهد رفت
اما زمین کار خودش را کرده بود
مرد سخت دلبسته شده بود
دیگر فریادی نداشت
گناه کسی نبود
ملخ‌ها بی‌هنگام به گندم‌زار حمله کردند
وقتی زلزله آمد همه در خواب بودند
یا مردان روستا دیگر عاشق نمی‌شدند…

(۵)
[مانیفست]
تیر خلاص
گورهای دسته جمعی
انگشت‌های بی‌خون
چشم‌های گرسنه
پیکره‌های افیونی
هیچ تاجی
هیچ دسته گلی برای تو نیست.
افتخارات جنگ
مدال‌ها و پوتین‌ها
بیرق‌های سرخ و سیاه
هیچ تاجی
هیچ دسته گلی برای تو نیست.
روبه‌روی خانه‌ات
آن سوی دیوار
آفتاب گردانی بنشان
آن‌گاه به دیدارم بیا!

(۶)
[آواز کولی]
آه کولی غزل‌های شب
در کدام پرونده
در کدام سلول
آواز لونا لونا
و پرسیوسا در باد می‌خوانی؟
آه آنتونیو
قهرمان جاده‌های آندلس
در پشت کدام دیوار
بدون آواز
مسکوت و مشروط
دم فرو بسته‌ای؟
آه سوله داد به رنگ برنز
زیبای شگفت سه ویل
هشتاد سال که بگذرد
مجروح
تو اما زیبایی
و اشک‌هایت عصاره‌ی لیمو
ترش روی لب – ترش روی آرزو…

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.