تماس: [email protected]
در نگاه خیس ِاشکش عاشقی مایوس بود
گرچه این حالت برایش گنگ و نامانوس بود
مدتی میشدکه خود را درخودش گم کرده بود
همدم شبهای دردش تا سحر افسوس بود
گاه گاهی هم که پلک چشم هایش می نشست
حاصل دنیای خوابش وحشت و کابوس بود
در تنش پیراهن ِدل چاک بود از غصهها
باز در زندان حسرت بیسبب محبوس بود
چشمه چشمه، رود رود آری روان شد از پیاش
ماهیِ دریای عشقش، گیر ِ اقیانوس بود
لحظه لحظه چرخها میزد دقایق دور غم
زندگی گویی برایشساعتی معکوس بود
آنکه عمری ماه را در گرمی مهرش نشاند
حال در آن سوز سرما گرمیاش فانوس بود
سوخت آخر در میان آتش تبهای عشق
آن فدایی مرغ عشقِ خانه اش ققنوس بود
درودها برشما جناب دکتر شریفی ارجمند بسیار سپاسگزارم
از زحمات بی دریغ شما
موفق وموید باشید 🌺🌺❤️❤️
مهربانید بزرگوار