تماس: [email protected]
حساب کاربری من



سگ بیهوده می دودگله چوپانش گرگ است!مرغ جوجه هایش را می فروشد!کمربندم را محکم بسته امنیازم نه به قایق خیالی سهراببه وحشت سکوت یک نگاه!و تلخی هوای بهاری،چال لپ ها بی خنده خالی است.می هراسم!از صدای نفس هایی که از قبر بر می خیزد.رشته ی افکارم،مرتفع تر از ابر آرزوها،سیال گداخته ای که از درون […]

یک ثانیه اشک از صدایی که در واژه ها می رقصد لال می شود از سکوت! انگار زخمی جای خون را در فکرِ یک نفر گم کرده باشد، این بار تمام شعرهایم را روی نیزه ای فریب خواهم داد، چگونه به اتفاق راهی نشان خواهی داد تا به اتفاقِ یک تعبیر غرورِ […]

کسی خانه ی تابستان راقرار عاشقانه ی خود نخواهد کرد،روزی به تمام ستاره ها خواهم گفتکه هیچ عددی مقدس نیست!و گُل را از تمام کتاب ها پاک خواهم کرد، یک نفر گوشه ی تنهاییتب خورشید را می گیرد، آه!امان از عددهایی که فاصله می اندازندتا روزی پاییز را تا حد مرگروی خش خش برگی نگه […]

در گورستان تنهایی هیچ سنگی بنای تولد را بهانه ی مرگ نخواهد کرد! یک درخت خشکیده در انبوه آشفتگی خاک شاخه هایش را در هم شکست، هیچ احساسی به فریاد نزدیک نخواهد شد گویی تمام وحشت ها زیر خاک پنهان است! برگ های پندارم به یاد خاموشی می سوزند، مزار ریشه های تردید را در […]

یک حیوان نفرین شده روی پاهایش مُرد، عشق برای رسوایی کافی نیست! برای آفتاب همه چیزم را رسوا خواهم کرد، دنیا همه چیزش را برداشت خورشید مثل یک حسود می خواهد همه را برویانَد، ماه نورش را به کجا خواهد برد؟ چه کسی می خواهد مرا بمیراند؟ دنیا به چشم یک حیوان هم کوچک است […]

بدتر از خوبیِ لغزندگی برف نمِ کفشی است که در پا جریان دارد زندگی را اگر از دیده ی عاقل نگری چشم خود را باید از جور بی مهران بست زندگی راز شادی پیکر مستان نیست غم بی تابی بیداران است یا قرنطینه شدن میان علف هرزها خوشه ای ناز باید یا که مثل تبری […]

باز خاک و یک طوفان! درختان سرخم کرده و سینه به سینه ی هم گذاشته اند، چه شده ست باز؟ سبزی تالش، سیاهی می زد، مویه می خواند رود، پایان دختر با جرم عشق به نام غیرت و کام جهالت داس بود! وحشت می کرد سیاهی شب، سایه سنگین آسمان بر تن رنجور خاک، فرار […]

خروس در کوچه ها بی خواب نعل اسب کدخدا گم شده! بوسه شهر بر بال کبوتر به رسم خداحافظی صدای زنگوله کاروان الاغ آسیابان را به آرزوهای دور می رساند به سواری یک شاه و شاهزاده تا به بلندای تفکر چشمانش خطر را حس کرده باشد و سگهایی که ارتفاع شتر را به اندازه خود می […]



