بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

از خاک از خورشید(مجموعه شعری برنا صالحی) منتشر شد

از خاک از خورشید(مجموعه شعری برنا صالحی) منتشر شد

سومین مجموعه شعری آقای برنا صالحی زیر عنوان(از خاک از خورشید) با قطع رقعی در 182 صفحه با ویراستاری آفتاب معصومی، صحفه آرایی باحث راهنما و طرح جلد مهدی موسوی از سوی نشر پرند روانه بازار کتاب گردید.

به گزارش سبزمنش، آقای برنا صالحی در بخش( گپ شاعر) این گزینه شعری نگاشته است:

(خدای را سپاس گذارم که توفیق عنایت فرمود تا پس از یک مدت نسبتاً طولانی سومین مجموعه شعری خود را زیر عنوان “از خاک ازخورشید”به چاپ می رسانم. این مجموعه که عمدتاً حاوی غزلیات و تک بیت های سروده شده من در بازه زمانی ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۳ خورشیدی میباشد؛ به ترتیب از گذشته به حال می آید همانگونه که به مرور زمان و با نشر در صفحات مجازی طی بیشتر از یک دهه آرشیف شده است. این مجموعه به تناسب دو مجموعه قبلی اشعار بنده که پیش از این به چاپ رسیده از حیث کیفیت فربه تر و از حیث کمیت بیش تر است. مجموعه “حضور سبز”که نخستین کتاب شعر بنده می­باشد و اولین سروده­های بنده از گذشته­های دور را تا دهه ۲۰۱۰ میلادی با آرایش آبشار مجموعه دومم که اشعار سروده شده در یک­سال بعد از آنرا در خود دارد؛ به فاصله یک­سال از همدیگر اقبال چاپ یافته اند.

این مجموعه که حاوی سروده­های بیش از ده سال بنده میباشد با زحمت و تلاش جوان پرکار و فرهیخته جناب آقای آفتاب معصومی که در جمع و جور اشعار یک لحظه فرو گذاشت نکرد؛ از طریق انتشارات پرند اکنون لله الحمد چاپ میشود؛ طوریکه در بخش نخست غزلیات و در بخش دوم تک بیت­ها و در بخش سوم متفرقات جا گرفته است. از دوستان و همراهان گرامی که در چاپ این کتاب به هر نحوی مساعدت و یاری کرده اند ممنونم).

این­کتاب حاوی یک­صد و پنج غزل و بیش از­ سه صد تک­بیت آقای برنا صالحی بوده؛ دوست­داران شعر و ادبیات می­توانند  فایل پی دی اف(از خاک از خورشید) را از سایت و کانال تلگرام بنیاد جهانی سبزمنش رایگان دریافت نمایند.

نمونه شعر:

یک زمستان بی­ستاره و سرد داشت اوقات­مان تلف می­کرد

روی خاک خیال سبز شدن اندک اندک بهار علف می­کرد

 داستان هزار و یک شب را می­شنیدیم پیهم و تکرار

مانده بودیم پای حرف کسی قصه­یی را که بی­هدف می­کرد

 کوچه تاریک بود تا پایان روشنایی دروغ بود و فریب

 وصف یک رهزن چراغ به دست چند مزدور ناخلف می­کرد

 از دل روزگار جاری بود نفرت و تنگ و ناجوانمردی

 کیسه را اسکناس میبخشید دست را خالی از شرف می­کرد

مکه تا کربلا و قدس شریف سال­ها می­شود که بیمارند

 انما المومنون­ی الازهر فکر نابودی نجف می­کرد

عمرها حرف ما حلال و حرام، آخر کار اینکه می بینی

 من و سلوی فروش تا دیروز دهن اش از شراب کف می­کرد

دلم از داغ و درد لبریز است، در هوای پریدنم اما

 رفته عشقی که گوش جانم را غرق الهام ”لا تخف“می­کرد

برنا صالحی

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.