بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

علیرضا تبریزی؛ سخنوری که شهریار او را ستود/ پروفسور حسن امین

علیرضا تبریزی؛ سخنوری که شهریار او را ستود/ پروفسور حسن امین

شهریار در عصر خود شهرتی کم‌‌نظیر داشت، چندان که حتی پس از مرگش هم، روز درگذشت او را به طور رسمی در تقویم ایران، روز شعر و ادب نامیدند. این مقاله به معرفی یکی از سخنوران و شاعرانی که شهریار او را ستوده است و اغلب او را نمی شناسند، اختصاص دارد.

من در باره شهریار چندین مقاله نوشته ام که در روزنامه اطلاعات چاپ شده است‌ همچنین بر دو سه کتاب که دکتر محمدتقی سبکدل و ابراهیم حقی بستان آبادی درباره شهریار نوشته اند، مقدمه نوشته ام؛ اما موضوع مقاله کنونی ام،علیرضا تبریزی، شاعر، ادیب و خطیب  معاصر، متولد ۱۳۱۷ تهران ممدوح شهریار است. این علیرضا تبریزی که نام خانوادگی اش در شناسنامه چیزی دیگر بود، تباری تبریزی داشت و به تبریزی شهرت داشت. خانواده اش از تبارزه مهاجر در بازار تهران، کسب و کاری، معتبر داشتند و انتظار می رفت که او هم همان پیشه را دنبال کند؛ اما او عاشق شعر و ادب بود و گرچه به دانشگاه نرفت و تحصیلات منظم آکادمیک نداشت، ادیبی نامور و سخنرانی زبان آور شد و سرانجام پس از چند سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان در بهمن ۱۳۹۴ از دار دنیا رخت بربست و در«قطعه نام‌آوران ایران» در بهشت زهرا دفن شد. دکتر غلامعلی حداد عادل (رئیس فرهنگستان زبان و ادب) بر سر مزار او سخنرانی کرد. مجلس بزرگداشت او در مسجدالزهرا با مشارکت فعال انجمن‌های ادبی تهران در کنار خانواده داغدارش برگزار شد. مجلس یادمان دیگر او بعد از ظهر روز شنبه ۱۷ بهمن ۹۴ در انجمن ادبی ایران (یادگار ماندگار استادانی چون ملک‌الشعرای بهار، ادیب‌السلطنه سمیعی و شیخ‌الرئیس افسر) که افتخار مسؤولیت آن پس از شادروان استاد محمد علی ناصح با این بنده است، برگزار شد.

علیرضا تبریزی خطیبی توانا بود و من پنجاه و یک سال تمام از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۹۴ در مجامع و محافل ادبی شاهد و ناظر خطابه‌های پرشور او که سرشار از ایمان به خدا و عشق به ایران و حمایت از فرهنگ و هنر این سرزمین بود، بودم. مهمترین اثر مکتوب او دیوان اشعار اوست که با عنوان «فریاد» به اهتمام شادروان عبدالرحیم جعفری مدیرعامل فقید انتشارات امیرکبیر و با تقریظی به قلم من در سال ۱۳۸۶ از سوی انتشارات روزبهان منتشر شد. اوست که شهریار او را در یک مثنوی به عنوان «غزلسرا و خطیب شهیر» می ستاید.

من در اینجا از باب معرفی  کامل او  مقدمه و تقریظی که در حیات او  بر‌مجموعه اشعارش نوشته ام، را بازنگری می کنم و آن را برای روشن کردن هویت شاعری که شهریار او را ستوده است، به دوستداران تاریخ ادبیات تقدیم می‌کنم، زیرا شهریار از او تنها با عنوان « تبریزی» یاد کرده و کسی نمی داند که مقصود  شهریار از تبریزی کدام شاعر یا گوینده تبریزی است. اما محل شاهد از مقدمه و تقریظ من بر دفتر شعر این شاعر که شهریار او را ستوده است، چنین است :

استاد علیرضا تبریزی بی تردید یکی از نام‌های ماندگار در ادبیات معاصر است. من بر اثبات این حقیقت، حجت بسیار و دلایل استوار دارم. اما در آغاز سخن به این حجت قاطع و برهان لامع اکتفا می‌کنم که شاعر بزرگواری همچون شهریار در مثنوی بلندی، از علیرضا تبریزی در ردیف شاعران نامی و ادیبان و خطیبان  گرامی این روزگار چنین یاد کرده است:

کنون هم از شعرای غزل­ سرا هستند

که جمله در غزل پارسی زبردستند

از این گروه ریاضی و مشفق و گلشن

که کامیاب به ذوق‌اند و دستیاب به فن

دگر صفاست که نام شریف او نوّاب

عجب که قافیه خود یاد می‌کند قصاب

غزل سرای لطیفی ست در خوی، آغاسی

چنان که گنج نهان: نیمتاج سلماسی

دو تن دگر به سخن‌شان بود یدی طولی

یکی ادیب برومند و دیگری صهبا

یکی دگر که از او جام جان به تبریزی است

غزل‌سرا و خطیب رشید، تبریزی است

در این چند بیت که از استاد شهریار نقل کردم، فقط یک شاعر است که شهریار یک بیت کامل را منحصرا به او اختصاص داده و او، «غزل سرا و خطیب رشید، تبریزی است». وگرنه شهریار در هر بیت بلکه گاهی در هر مصرع از اشعار بالا به ذکر نام دو یا سه شاعر پرداخته است و برای مثال نخست در مصرع اول از زنده‌یاد محمدعلی ریاضی یزدی که دیوان او یک بار با مقدمه استاد حسین آهی و دیگر بار به اهتمام خویشاوند دانشمندش محمود رستگار یزدی چاپ شده است، سخن می‌گوید و بعد از او از زنده‌یاد استاد مشفق کاشانی که خلوت انس سه جلدی او در مجلد دوم با مقدمه دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی و در مجلد سوم با مقدمه این بنده به اهتمام رضا اسماعیلی از سوی انتشارات مؤسسه روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده است، یاد می‌کند و بعد هم یادی از گلشن کرده است که نمی‌دانم مقصودش گلشن کردستانی است یا گلشن خراسانی. اما هنگامی که به  علیرضا تبریزی می‌رسد، یک بیت تمام و کمال را به او اختصاص می‌دهد.

این سنگ تمام گذاشتن شهریار نسبت به این شاعر و خطیب معاصر، بی‌گمان به این علت است که تبریزی توانسته است با خطابت و شعر خود بیش از دیگران توجه شهریار را جلب و جذب کند. من اکنون سخنوری را معرفی می کنم که سی و چند سال پیش، شهریارش بدین گونه ستوده است و نام او را در دیوانش جاویدان کرده است.

بگذارید از اینجا آغاز کنم که من علیرضا تبریزی را چهل سال تمام (در تاریخ نگارش آن تقریظ در ۱۳۸۳ وپنجاه و یک سال در تاریخ  مرگ او در۱۳۹۴) است که به عنوان یک شاعر فحل و سخنران مؤثر و کم نظیر از نزدیک می‌شناسم، اما حرمت قلم مقتضی است که من در این مقدمه نه از دیدگاه علاقه شخصی و ارادت خصوصی‌ام بلکه به گونه‌ای ابژکتیو او را معرفی کنم:

الف) علیرضا تبریزی یکی از بهترین غزل‌سرایان معاصر است، مطلع بعضی از غزلیات فاخر او را در اینجا تکرار می‌کنم:

الا ‌ای قطره اشکی که بر مژگانم آویزی

هزاران عقده بگشایی، اگر بر دامنم ریزی

***

چه می‌پرسی ز فریادی که پنهان در گلو دارم

که مهر خامشی بر لب ز بیم آبرو دارم

***

ای گل لاله که خونین دل و خندان دهنی

تو بدین شیوه نمایشگر احوال منی

***

ب) این شاعر غزل سرا در قالب‌های دیگر شعری نیز استادی خود را نشان داده است، از جمله در مثنوی:

باز بهار آمد و دل، تنگ شد

اشک من و ناله، هماهنگ شد

و در قصیده سرایی نیز داد سخن داده است:

ای جگر پیوند من ‌ای آه شب پیمای من

تفّ خاراسوز تو از سینه سینای من

ج) تبریزی، مدیریت چند انجمن ادبی تهران (انجمن ایران و ترکیه، انجمن آذرآبادگان و انجمن سخن سنج فردوسی) را به روزگاران جوانی و دانشجویی ما به عهده داشت و این خدمت را که بی مزد و منت متعهّد شده بود، نیک از عهده بر می‌آمد.

د) شرح حال و نمونه اشعار علیرضا تبریزی در اکثر تذکره‌های شعر معاصران و مجموعه‌های شعر این دوره خوش می‌درخشد.

هـ) این غزل علیرضا تبریزی را یکی از خوانندگان طراز اول کشور اکبر گلپایگانی، گلپا، در برنامه گل‌های رنگارنگ، شماره ۵۱۲ ب در دستگاه افشاری خوانده و اجرا کرده است.

چه می‌پرسی ز فریادی، که پنهان در گلو دارم

که مهر خامشی بر لب، ز بیم آبرو دارم

وفای اشک را نازم! که در شب‌های تنهایی

گشاید عقده‌هایی را، که پنهان در گلو دارم

من آن پرورده دردم، که در گهواره هستی

به خون خوردن ز پستان غم ایّام خو دارم

من آن داغ جوانی دیده‌ام، دیگر چه می‌پرسی؟

ز شیون‌ها که شب‌ها بر مزار آرزو دارم

میان گریه می‌خندم، میان خنده می‌گریم

خدا را با خیال خویش، این سان گفتگو دارم

چه آفت زد به بستان امیدم، کز سر حسرت

به عمری آرزوی یک گل خوش رنگ و بو دارم

من آن مرغ پریشانم که در کنج قفس از دل

هزاران ناله شبگیر، دور از ‌های‌و هو دارم

گر از سنگ جفا بال و پرم بشکست غم نبود

که با بشکسته بالی ـ باز ـ پای جست‌وجو دارم

و ) داد و ستد‌ها و بده و بستان‌های فرهنگی علیرضا تبریزی با شاعران، ادیبان، دانشوران و گویندگان قدر اول ایران، بهترین شاهد منزلت او در جامعه ادبی کشور است. برای مثال، ابوالحسن ورزی در حق تبریزی اخوانیه‌ای ساخته است که تبریزی در پاسخ به آن قصیده‌ای نغز – با گریز به توصیف امیری فیروز کوهی ـ سروده و طیّ آن گفته است:

پور حسّان العجم خاقانی‌ام کم یادگار

آتشین طبعی بود از نامور بابای من

وی همچنین برای من اخوانیه‌ای ساخت که در ماهنامه حافظ چاپ شد و نیز برای عبدالرحیم جعفری، مجید شفق و دیگران اخوانیه‌هایی دارد که در دیوان اشعارش چاپ شده است.آخرین شعر او مثنوی بلند دوستانه‌ای بود که در توصیف «شاهنامه امین: دانشنامه ایران» اثر هفت جلدی من در تتبع شاهنامه فردوسی سرود و در آن کتاب چاپ شده است.

ز) اکنون باید گفت که شعر تبریزی دنباله سنن کهن شعر کلاسیک فارسی است و مخصوصا غزلیات او را می‌توان در زمره اشعار نئوکلاسیک (نوقدّمایی) و به تعاقب در ردیف غزلیات امیرهوشنگ ابتهاج سایه، سیمین بهبهانی، حسین منزوی، مشفق کاشانی، محمد علی بهمنی، محمد سلمانی، حسین آهی و فاضل نظری شناسایی کرد.

سخن پایانی آن که ادبیات به طور عام و شعر که هنر ملی ماست به طور خاص، آیینه تمام‌نمای فرهنگ و تمدن ماست، زیرا همه وجوه و جوانب مدنیت و فرهنگ ایرانی را بازتاب می‌دهد. بر این اساس، جای سپاس است که  انتشارات روزبهان با انتشار اشعار علیرضا تبریزی خدمتی دیگر به فرهنگ ایرانی و ادب فارسی را بر عهده گرفته است. مطالعه و استفاده از این اثر ارزشمند را به همه علاقه‌مندان به شعر و ادب توصیه می‌کنم. به روح شهریار که او را حافظ قرن خوانده اند، درود می فرستم و  شادی روح دوست دیرین نازنین، شاعر قادر نغزگوی و خطیب نکته سنج معاصر علیرضا تبریزی را از درگاه حضرت احدیت مسألت دارم.

پروفسور سید حسن امین

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.