تماس: [email protected]
حساب کاربری من



فرض کن این بار لبخندت دلم را شاد کرد می شود باور به یک لبخند عشق ایجاد کرد ؟ باور من سست و تو هم سست پیمان ؛ کی شود قصر دل را با دو سست عنصر قشنگ آباد کرد؟ تو برو بر راه خود من میروم راه خودم باید از نو یک جهان خوب […]

یارب به درت دست نیاز آوردم یک قلب پراز سوز گداز آوردم با بارِ گناهِ که به دوشم دارم ماهِ رمضان رو به نماز آوردم الفت هائم

قامت کشیده اند به دامان کوهسار سرو و چنار و کاج و سپیدار بی شمار نسرین و نسترن ، شب بو و شنبلید زیبا و دلپسند، دل آرا و دل شکار مرغان درد دیده ی پاییز را بگو یاس و سمن شکفته به اطراف جویبار با رقص ناز ، دختر خوش قامتِ چمن دارد چه […]

آتشی در جان من افروز خاکستر شوم جان دهم پروانه وار و سوزم و پرپر شوم زیر صفر آمد فشارم از تَفِ آغوش تو از لبانت نسخه ی تجویز کن بهتر شوم جنگلِ انبوه مویت را تماشا گر کنم سر بسر پرواز باشم جمله بال و پر شوم در میان بستر شعرم شبی مهمان بشو […]

یک نظر بر قلب های خسته و ناشاد کن سر زمین خشک را بار دگر آباد کن از گلوی ما مجال گریه را دزدیده اند اشک شو در دیده ها این درد را فریاد کن قامت سرو قلم در انزوای غم شکست مرحمت اندک به حال خسته ی شمشاد کن یا جهان را پاک کن […]



