بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

رود هند/ سهیل راسخ

رود هند!
هرچه کردی کردنت دلخانه را آتش گرفت
حسرتِ جامِ لبت میخانه را آتش گرفت
سوخت جانم درگرفت تا خاک وخاکسترشدم
شعله هایش ساغر و پیمانه را آتش گرفت
بازی ی موش و پشک را دیده بودم لیک این
تیر ترفندش دلِ دیوانه را آتش گرفت
صورتِ زیبا و چشمانِ بلورینِت پری
شهریار آن شاعرِ افسانه را آتش گرفت
این کویرِ خشک و خالی و شعاي آفتاب
دست پاو استخوان و شانه را آتش گرفت
چرخ گردون رشته ی ما را بخوبی بر نتافت
ناله وفریاد من بتخانه را آتش گرفت
مثل عقرب نیش میزد زهر می‌پاشید ورا
همچنان شمعِ، که هر پروانه را آتش گرفت
قول سُست ومبهمش شب زنده دارم کرده بود
اشک رويش سفره ی صبحانه را آتش گرفت
خال هندویش کشیدم تا به هندو رود هند
رعدو برقش، پلچکِ رود خانه را آتش گرفت
قسمتت این است راسخ هرکجا میری رفیق
پیش رویت مجلسِ شاهانه را آتش گرفت
(سهیل راسخ
ارسال یک پاسخ