تماس: [email protected]
برایم سیب سرخی از بهشت آور!
سفر باید مرا
حوّای دورانم
نه حوّا؛
او مردّد بود در چیدن
که من مشتاق تبعیدم.
هوای خانه ام تار است و ابری
گریزانم از این زاری
تبسم
شعله وز، خاکستر خاموش موهایم.
من از طوفان دریای درونم ،
که خون دیوانه وار از رگ به قلبم میگریزد، می هراسم
سفر باید که از هر بند بند استخوانم ناله می خیزد
در این بی تابی و بلوا
مرا مهمان دنیایی دگر کن .
برایم شهر آغوشت بهشت است
و سیب گونهات هرچند ممنوعه
هوس آورتر از سیب بهشت است
مرا هم راه خود کن در سفر
زیرا برایت باغ سیبی ارمغان دارم
سعیده وثوق