تماس: [email protected]
شاید کسانی بپندارند که ادبیات و علوم ادبی، تافتۀ جدابافته از علوم اسلامی و شاخۀ پیوندناپذیر به نهال باغ معرفت دینی خواهد بود. اما حقیقت کار، عکس آن را رقم میزند و واقعیت امر، خلاف آن را به منصۀ شهود میگذارد.
از سوی دیگر شاید کسانی بپندارند که نصاب آموزشی حوزههای علمیه که اهل آن مصروف فراگیری علوم اسلامی هستند، با دانش ادبی سر و کاری ندارد و میان علوم اسلامی و دانشهای حوزۀ ادبیات، تضاد و منافات وجود دارد.
به همین گونه شماری از دینستیزان، شاید چنین پندارند که دانشهای ادبی، همچو تختهخیزی برای طرح و ترویج افکار سیکولاریستی شان است؛ حتی به حدی که به زعم شان، دانشهای اسلامی را د ربرابر دانشهای ادبی قرار میدهند و بر میشمارند.
توجه عمیق و فراگیر به حقیقت آنچه در ادبیات دانشگاهی و حوزههای علمیه تدریس میشود، خلاف این امر را ثابت میسازد و بیانگر وجوه مشترک و پیوندهای ناگسستنی میان علوم اسلامی و دانشهای ادبی است.
در این مقاله به گونۀ کوتاه در چند محور به تبیین پیوندهای موجود، میان ادبیات و دانشهای دینی و حوزههای علمیه پرداخته میشود.
1. سخن و ادب، عطیۀ الهی
ادبیات، بیان برتر و زیباترِ تراوشهای ذهن و ارائۀ دلنشینترِ اندیشههای ضمیر انسان، برای دیگران است. این را محققًا میدانیم که این توانایی بیان برتر، عطیۀ الهی است که آن را خودش به انسان بخشیده و به عنوان امتنان بر انسان، ستوده است؛ آنجا که فرموده است:
«الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» [الرحمن: 1 – 4].
([الله]مهربان قرآن را آموخت، انسان را آفرید، برایش بیان آموخت).
باز در جای دیگر فرموده است:
«وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا…» [البقرة: 31].
(و به آدم همگی نامهای [اشیاء] را آموزش داد).
پس ادب و سخن، آموزۀ الهی برای انسان و عطیۀ پروردگار برای بشریت است؛ یعنی که الله، آموزگار سخن و انسان دانشآموز سخن و ادب میباشد. پس ادبیات و سخن، گرامی است و از عطاهای پروردگار است؛ لذا نباید به هزل و تمسخُر گرفته شود.
2. کلام الهی، بیان جاودانی و ادب آسمانی
ادبیات، سخن برتر و بیان مؤثرتر است و نمیتوان از این انکار کرد که کلام الهی برای پیامآورانش، نیز بیان و سخن قدیم و لایزالی بوده است. الله متعال قرآن کریم را معرفی داشته که:
«هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ…= این قرآن، بیانی برای مردم است» [آل عمران: 138].
و فرموده است:
«…حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ= تا اینکه کلام الله را بشنود» [التوبة: 6].
تفاوت در این است، که آن یک، کلامِ غیر مخلوق و بلاکیفِ خالق کائنات است که در حد اعلای اعجاز و تعالیِ بیان قرار دارد، و این یکی دیگر، کلام مخلوق و در سطح توانایی بندگانِ عاجز، ادای مطلب مینماید؛ هرچند گاهی این نیز اثر جادومانند دارد؛ چنانکه صاحب جوامع الکلم در شأن دو تن از ادبیان خطیب فرمود:
«إِنَّ مِنَ البَيَانِ لَسِحْرًا= همانا برخی بیانها جادوگونه هستند» [صحيح البخاری: ج7، ص19، شماره5146].
پس ادبیات که سخن است، نباید آن را خوار انگاشت؛ بلکه آن را عزیز باید داشت؛ چه شاید همین ادبیات و سخن، حامل محتوای ایمان و معرفت و دارای پیام توحید و معنویت برای بشریت باشد.
3. قرآنکریم، بیانی بیمانند معجزه یی از سخن
ادبیات جز ارائه فراوردههای برتر فکر و تبلیغ مؤثر داشتههای ذهن در لباس سخن، با وجوه بیان فصیح و بلیغ، چیزی نیست. به تحقیق میدانیم، که کلام الهی، همان معجزۀ جاودان و ماندگار پیامبر اسلام علیه الصلاة والسلام برای بشریت نیز از سخن و بیان است. از همین رو، پروردگار بزرگ و مهربان، برای اثبات رسالت رسولش، و برای اثبات صدق کتابش، معاندان را با همین سخن و جایگاه ادبی آن به تحدّی میطلبد و به میدان زورآزمایی فرا میخواند و میفرماید:
«وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ…» [البقرة: 23].
(اگر در آنچه بربندۀ مان فروفرستادیم، شک دارید، پس سورهیی همانندش بیاورید…).
آری معجزۀ پیامبر عظیم الشأن اسلام، از بیان و ادب بود؛ سخن و کلامی بود که بزرگرتینِ معاندان و دشمنان ستیزندهاش را به اقرار وا میداشت تا به فصاحت ادبی و بلاغت معنوی آن اقرار کند و بگوید:
«والله إن له لحلاوة وإن عليه لطلاوة وإن أصله لعذق وإن فرعه لحياة وإنه ليحطم ما تحته وإنه ليعلو ولا يعلى» [المحرر الوجيز لابن عطیه: ج5، ص395؛ والدر المنثور للسیوطی: ج5، ص98].
(سوگند به الله که این کلام را شیرینیی ویژه است؛ همانا این سخن، زیبایی مخصوص دارد؛ تنهاش استوار است؛ شاخهاش عین زندگی است؛ ماتحت خود را در هم میشکند و بالا میرود؛ ولی چیزی بر او تعالی نمییابد).
پس چون معجزۀ الهی برای پیامبرش از سخن و ادب است، نباید به سخنوری و ادبیات به دیدۀ تحقیر نگریست و لب به سخنان تحقیرآمیز گشود.
4. سخن و ادب، نخستین برتری رسول الله بر سایر انبیاء
شکی نیست که رسول معظم اسلام، برترینِ پیامآورین الهی برای بشریتاند. اما باید توجه کرد که نخستین برتری ایشان بر سایر انبیاء علیهم السلام، از سخن و ادب و با اعطای «جوامع الکلم» صورت گرفته است.
«فُضِّلْتُ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ بِسِتٍّ: أُعْطِيتُ جَوَامِعَ الْكَلِمِ…». [صحيح مسلم: ج1، ص371، شماره523].
این «جوامع الکلم» به قولی قرآن کریم است که باز هم از سخن و ادب است [الغریبین ابوعبید الهروی]. چه همین کلام و سخن الهی یعنی قرآن کریم بود، که محمد رسول الله را فخر موجودات و سردار رسل گردانید. اما به قولی دیگر، «جوامع الکلم» جمع معانی کثیر در الفاظ اندک است که کلام رسول الله صلی الله علیه وسلم، چنین ویژگیی را داشت. [كشف المشكل من حديث الصحيحين لابن الجوزی: ج3، ص349].
به هر صورت، سخن و کلام ادبی، یکی از دلایل برتری پیامبر اسلام صلوات الله علیه، بر سایر پیامبران است. بنابراین باید سخن و ادب را گرامی داشت و بدان به دیدۀ تحسین نگریست.
5. سخن و ادب، آغازین معیار سعادت و شقاوت
ادبیات محصول زبان و وسیلۀ بیان است؛ و بیان چو نیکو بود، وسیلۀ هدایت است؛ و هدایت، وسیلۀ نجات از شقاوت و رسیدن به سعادت است. از همین بود که افضل خلق الله، محمد رسول الله- صلوات الله وسلامه علیه- برای کاکایشان که حمایتگرشان نیز بود، فرمود:
«أَيْ عَمِّ، قُلْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، كَلِمَةً أُحَاجُّ لَكَ بِهَا عِنْدَ اللَّهِ» [صحيح البخاري 5/ 52، شماره3884].
(کاکایم، بگو لا اله الا الله؛ سخنی را که با آن در نزد الله به نفع تو استدلال کنم).
اما وی چون این سخن را نپذیرفت، سعادت اخروی نصیبش نشد و در شقاوت فروماند:
«فَيُجْعَلُ فِي ضَحْضَاحٍ مِنَ النَّارِ يَبْلُغُ كَعْبَيْهِ، يَغْلِي مِنْهُ دِمَاغُهُ» [صحيح البخاری: ج5، ص52، شماره3885].
(پس در سطح روی آتش قرار داده میشود که به شتالنگهایش میرسد؛ اما از آن دماغش میجوشد).
و هرگاه این محصول زبان و وسیلۀ بیان، زشت و ناپسند بود، وسیلۀ ضلالت است، و ضلالت مایۀ شقاوت و شقاوت مستلزم فروروی در آتش سقر میگردد:
«وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ أَوْ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ» [سنن الترمذی: ج5، ص11- 12، شماره2616].
(و آیا مردم را، جز به سبب محصولات زبانهای شان، بر رویهای شان یا بر خرطومهاشان در آتش میاندازد؟).
پس وقتی ادبیات، فراوردههای زبان است و این فراوردههای زبان، معیار سعادت و شقاوتاند؛ نباید ادبیات را دستکم گرفت و بر آن توهین روا داشت!؟
6. سخن و ادب، زیربنای علوم اسلامی
دانش زبان و علوم ادبی، نقش بارزی در زیربنای علوم اسلامی دارد و عنصر مهمی در حوزۀ علوم آلی (پایه، بنیادی و اساسی) شمرده میشود. از همین رو، بخش عمدۀ نصاب آموزشی حوزههای علمی در منهج نظامیه در کشور ما را علومی شکل داده که در حوزۀ ادبیات شاملاند. این امر مهم و برازنده را باید وجه مشترکی میان حوزههای علمیه و دانشگاهها برشمرد؛ چنانکه پیوند میان شان را ناگسستنی میسازد.
علوم و مضامینی همچو: صرف(کلمه شناسی)، نحو(جمله شناسی)، معانی، بیان، بدیع، عروض، قافیه، علم اللغة، علم المحاضره، منطق، تذکرهنگاری، طبقاتنویسی، فن ترجمه و امثال آن همه از علومیاند که به حیث مضامین اساسی و بنیادی باید خوانده شوند. بدون مهارت در این علوم، نمیتوان معنای متون و نصوص شرعی را به شکل درست و قابل قبول، دریافت نمود. همین علوم، هم در حوزههای علمیه و هم در ادبیات دانشگاهی فرا گرفته میشوند.
فهم اعجاز لفظ و تعالی معنای کلام الله- جلت عظمته- و درک مفاهیم جوامع الکلم نبوی علی صاحبها الصلوات والتسلیمات، بدون درک وجوه اعجاز و شیوههای بیان، محال مینماید و فهم و هضم این امور جز با دانشهای ادبی، میسَّر نمیشود. از همین جهت، اهل علم و تحقیق، شمار بیشتر علوم مذکور را در شرایط و آداب اجتهاد و فتوا شرط دانستهاند؛ یعنی که مجتهد و مفتی هرگز نمیتواند از این علوم بیبهره باشد و در شماری از آنها تبحُّر کافی نداشته باشد.
وقتی دانش ادبی، زیربنای علوم اسلامی است و تبحر در دانش ادبی، شرط اجتهاد و فتواست، چه گونه میتوان بدان به دیدۀ بیارزشی نگاه کرد و آن را حقیر شمرد؟
7. سخن و ادب، مقدمۀ آثار معنویت محور
تبحُّر در ادبیات و توانایی عالی در این حوزه، مقدمۀ ایجاد آثار معنویتمحور در حوزههای گوناگون علوم و معارف اسلامی است. مطالعۀ آثاری چون «منازل السائرین» و «صد میدان» شیخ الاسلام انصاری، درنگی بر «حدیقة الحقیقۀ» سنایی غزنوی، اعتنا به «مکتوبات» شیخ سهرندی معروف امام ربانی و تعمق بر همانند این آثار معنویتمحور، میرسانند که صاحبان این آثار، علاوه بر تبحُّر در نصوص و متون اسلامی، جایگاه والایی در ادبیات زبان عربی و فارسی داشتهاند. با چنین توانایی ادبی متعالی توانستهاند، آثار گرانبها و ماندگاری را از خود به یادگار بگذارند که برای همیشه در تاریخ بشریت، مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
بنابراین، ادبیات در حقیقت، راه چه گونگی ارائۀ افکار و اندیشههای دینی و الهی برای دیگران را برای اهل دانش و خرد مساعد میسازد و زمینهساز نیکوی انتقال داشتههای علمی و معنوی برای مخاطبان هر یک از دانشهاست. بدین اساس، سخنوری و ادبیات را باید نیکو داشت و به عنوان یکی از رشتههای بینادین، تقدیر نمود
8. تلفیق ادبیات و تفکر اسلامی
اندیشۀ اسلامی با علوم و آثار ادبی، پیوند ناگسستنی دارد و تلفیق این دو حوزه با یکدیگر، در آثار قلّههای دانش حوزۀ جغرافیایی ما چون: شیخ الاسلام انصاری، امام فخر الدین رازی، مولانا بلخی، مولانا عبدالرحمن جامی، حکیم سنایی غزنوی، امام ربانی مجدد الف ثانی و صدها دانشمند دیگر، امری مشهود است. بنابراین نباید تصادم و تضاد میان این رشتههای تحصیلی به خورد مردم عوام و مبتدیان علوم داده شود و اذهان شان مشوش ساخته شود.
آنانی که ادبیات فارسی دری را تختهخیزی برای ترویج افکار سیکولاریستی و دینستیزانه میپندارند و میخواهند آن را با دین بیگانه قلمداد کنند- چه از دینستیزان لیبرال باشند، یا دینمداران محدوداندیش- سخت در اشتباهاند و آشکار به خطا رفتهاند. ادبیات فارسی دری، زیربنای معنویتپرور و محوری معرفتاندیش دارد. از همین رو برخلاف برخی رشتههای دیگر، تحصیل در این رشته، در وجود دانشجویانی که فطرت راستین داشته باشند، اثرات مثبت و ارزنده وارد میکند و ایشان را با اخلاق معنویتخواهی و معرفتاندیشی آراسته میگرداند.
از سوی دیگر، میان ادبیات- بهویژه ادبیات فارسی- با معارف اسلامی و مبانی دینی، هرگز و هیچگاهی تضاد و تصادمی وجود ندارد. عرفان اسلامی، تصوف اسلامی، منطق، کلام و فلسفه در حوزۀ ادبیات، عملا تدریس میگردند که از وجوه مشترک علوم حوزوی و دانشگاه به شمار میروند. ردّ و بیارزش دانستن دانشهای حوزۀ ادبیات، مستلزم ردّ بخش قابل اعتنایی از دروس و نصاب حوزههای علمیه است. بنابراین وجوه مشارکت زیاد است و نباید میان شان خط تصادم و تضاد ترسیم کرد:
«مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ» [الرحمن: 19، 20].
فراگیری ادبیات هر زبانی از سوی تحصیلیافتگان علوم اسلامی، توانایی متخصصان علوم اسلامی را به حد اعلی میرساند و تخصص در علوم اسلامی، اساس مایۀ بزرگی برای آثار و فراوردههای ادبی بزرگان ادب و عرفان بوده است.
شناخت جایگاه هریک از علوم در کنار علوم دیگر، نیازمند معرفت و آگهی تخصصی به کیف و چون آن دانش است و منزلت هر گوهری را کسانی بازشناسند که روزگاری را در بحر تجارب به غواصانی گذرانده باشند:
قدر زر جز محک زرگر دانا نشناسد
«إنّما يَعْرِفُ ذَا الفَضْل من النّاس ذَوُوهُ»
آدمیزاد شود خصم طریقی که نداند
کُلَّ شَيئٍ غَالٍ مَّا عَرَفُوهُ نَقَمُوهُ
منابع و مصادر
– قرآن کریم
– ابن الجوزی، عبد الرحمن بن علی بن محمد. (بیتا). كشف المشكل من حدیث الصحیحین. تحقیق: علی حسین البواب، ریاض: دار الوطن.
– ابن عطیه اندلسی، عبد الحق بن غالب بن عبد الرحمن بن تمام. (1422هـ). المحرر الوجیز فی تفسیر الكتاب العزیز. تحقیق: عبد السلام عبد الشافی محمد، بیروت: دار الكتب العلمیة.
– بخاری، أبو عبد الله محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة. (1422ﻫ.ق) .صحیح البخاری. تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، چاپ اول، 9جلد، ناشر: دار طوق النجات.
– ترمذی، محمد بن عیسى بن سَوْرة. (1395 هـ – 1975 م). سنن الترمذی. تحقیق وتعلیق: احمد محمد شاكر و دیگران، مصر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابی الحلبی.
– سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر. (بیتا). تفسیر الدر المنثور. بیروت: دار الفکر.
– قشیری نیسابوری، ابوالحسن مسلم بن حجاج. (بیتا). صحیح مسلم. تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.