بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

کتابِ دختر بودا(داستان‌های کوتاهِ آقای شیون شرق) چاپ و منتشر شد

کتابِ دختر بودا(داستان‌های کوتاهِ آقای شیون شرق) چاپ و منتشر شد

به گزارش سبزمنش، داستان «دختر بودا» نوشته‌ای شیون شرق در بر گیرنده‌ای ۱۷ داستان کوتاه است‌که به‌تازگی از سوی انتشارات امیری، در ۱۵٠ برگه، ۱٠٠٠ جلد، در کابل، چاپ شده است. ویراستاری این کتاب را منیر احمد بارش(عضو اجرایی بنیاد جهانی سبزمنش و شاعر شناخته‌شده‌ی افغانستان) تمام نموده است.
داستان‌های جا افتاده در این اثر محتوای عاشقانه، سیاسی، اجتماعی و تراژیدی دارند که نویسنده تلاش ورزیده با سبک ویژه‌ی آن‌هارا بیان بدارد. نوع روایت‌نویسی در نوشتن داستان‌ها تفاوت دارد که گاهی از زبان شخص اول روایت شده‌ است؛ گاهی از زبان شخص دوم؛ گاهی راوی داستان‌ زن است و گاهی مرد و گاهی هم داستان‌ها بیان‌دارنده‌ی نوع زندگی دختران روستا و دهات است-دختران که قربانی ازدواج‌های سنتی و عرفی می‌گردند. دختران که درس‌خواندن برای‌شان جرم است و کارشان اطاعت از مردان، خوانواده و دستورهای درست و نادرست خویش و قوم است. گاهی داستانِ زندگی دختر و پسری را روایت می‌کند که بخاطر رسم نادرست و پافشاری خوانواده از عشق خود دور می‌شود و تن به‌زندگی با فرد مطلوب خوانواده خود می‌دهد. گاهی برای خموش‌ساختن جنگ و درگیری بد داده می‌شود؛ گاهی در کودکی نام‌زد کرده می‌شود و گاهی هم بی‌خبر به‌خانه بخت روانه می‌شود.
این مجموعه روایت از روستاهاست: از سرگذشت روستانشینان؛ از خیانت‌های فامیل در حق دختران؛ از برخوردهای عاشقانه و از مردن‌های پی در پی. روستا در داستان‌ها همه‌جاست- همه‌جای افغانستان، آستان‌ها، منطقه‌ها و حتا کابل. گرچه ظاهرا کابل شهر است ولی اتقاقات که رنگ و بوی بدوی دارند روی زنان و دختران این شهر هم افتیده است. این داستان‌ها می‌گویند آدم‌ها بارها می‌میرند- گاهی در سراغ عشقش از دست دوری و نارسیدن. گاهی در حسرت آزادی‌ای که از او گرفته‌شده؛ گاهی برای یکی؛ گاهی توسط یکی- توسط پدر و خوانواده که خلاف خواستش به‌خانه بخت روانش می‌کنند؛ خلاف میلش مقیدش می‌کنند و با دستان خود سرنوشت او را تعین می‌کنند. این کتاب از رنج و سرنوشت دخترانِ می‌گوید که در بند رسم‌های نادرست، ایده‌های غلط فامیل بارها می‌میرند و هلاک می‌شوند. در پایان سرنوشت‌شان جز زاییدن و تولد بیش نیست.
برخی داستان‌ها مفهوم سیاسی دارند و نقدی استند به افکار و کارهای خان‌مان‌سوز ره‌بران افغانستان.

نمونه‌ی از متن کتاب:
« سلام احمد، ای هستی‌ای من؛ ای‌که از من بودی و چه‌ زود از من ربودنت. هی می‌فهمی کنار دیوار یخ‌زده نشسته‌ام به‌تو فکر می‌کنم؛ به آینده‌ات، به‌شادی‌ات و به‌ دل مهربانت که شکستند. به این ‌فکر می‌کنم چه‌طور آسان و روان مرا از تو گرفتند؛ از کنارت دورم کردند و نگذاشتند برای چند روزی هم‌ شده به‌چشمانت سیر نگاه‌ کنم تا لذت زندگی را بچشم. این آدم‌های بخیل گورم را کندند و ناچار از عشقم دورم ساختند. در قریه، برای همه گفتند رفته‌ام درس بخوانم تا برای خودم کسی شوم. نه؛ این یک بهانه بود. آن‌ها مرا از تو گرفتند؛ از تو دور ساختند؛ اصلاً نخواستند لحظه‌ای ببینمت تا با دیدنت فارغ از رنج دنیا شوم. برایم گفتند برو کابل درس ‌بخوان؛ ولی ناجوان مردم نگفتند عشقت چه می‌شود؛ گم‌ شده‌ات در قریه تنها می‌ماند؛ درک نکردند یک عاشق آن‌قدر قوی نیست ‌که بی‌یار بتواند زندگی کند. فقط گفتند برو، زود برو و درس‌بخوان.
تُف به این‌ دوری.
می‌فهمی چه‌قدر دلم می‌خواست از لبانت ‌که دو خال خدایی زیر و بالا دارند گاز بگیرم. دلم می‌شد در آغوشت پرسه بزنم و برایت لالایی بخوانم. احمد می‌فهمی؟ می‌فهمی من خوب خواندن بلدم. دیوانه خواندن گفتم به‌یاد رومان‌ها نروی، تو بنده‌ی رومان‌ استی. آها؛ به‌یاد شعرهای فروغ نروی می‌کشمت!. یک چیز بگویم؛ من عاشق فروغ بودم؛ پسان‌ها وقتی تو فروغ فروغ می‌گفتی ازش منتفر شدم و از شعرش گرفته تا خودش بدم شد. آخه دیوانه؛ تومال من بودی، نه از فروغ. باید نرگس نرگس می‌خواندی!. ببخشی حاشیه ‌رفتم میایم روی اصل گپ. می‌فهمی احمد؛ مرا کابل بردن تا چشمان دلربای تو را نبینم. تا دزدکی از لبان نازکت بوس نگیرم. یادت است نزدیک دیوار مکتب‌مان به‌رویت بوسه زدم گریختی! عجب بچه‌ی ترسو بودی… ترسو… ترسو. ببخشی دوباره کنار رفتم… هی احمد دیگر من رفتم، دیگر نمی‌توانم برایت بنویسم، نمی‌توانم ببینمت، من مرده‌ام و توهم بعد از این مرده حسابم کن.
احمد جان، جدی می‌گم دیگر کسی نمی‌گذارد ترا ببینم تا یک لحظه‌ هم که شده به‌چشمانت خیره شوم و یک‌کوه کیف کنم. پس بی‌خیالم‌شو.
احمد، فکر کن نرگس نبوده؛ یا بوده مرده است. دیگر من می‌روم. می‌روم. توهم مواظب خودت باش. دیگر از من وتو خدا حافظ.
خداحافظ محبوبم!
خدا حافظ احمد جان.»
می‌توانید این کتاب را از انتشارات امیری بدست بیاورید!
-می‌توانید این کتاب را از سایت لولو هرجای دنیا بدست بیاورید!
نشانی: پل سرخ، گذشته از دانش‌گاه غرجستان، انتشارات امیری.
#شیون #شرق

ارسال یک پاسخ