بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

شناسنامه مختصر شاعران معاصر/دکتر پریوش ابراهیمی(عضو شورای مووسسان بنیاد جهانی سبزمنش)

شناسنامه مختصر شاعران معاصر/دکتر پریوش ابراهیمی

دکتر پریوش ابراهیمی فرزند صفی الله و بانو ربابه در ۸/۲/۱۳۳۱ در تهران متولد شده است.

او دانش آموخته رشته ایمونولوژی از دانشگاه علوم پزشکی تهران بوده، استاد و مدرس ایمونولوژی در دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران می باشد.

دکتر ابراهیمی، دارای چندین مقاله علمی و دو کتاب در رشته ایمونولوژی بوده و کتاب شعری اش بنام(صدای ساز دلتنگی) اقبال چاپ یافته است.

او در کنار تدریس افتخار حضور در نهادهای زیر را دارا می باشد:

عضو نویسندگان وشاعران سرای اهل قلم(وزارت ارشاد)؛

دبیر اجرایی انجمن ادبی ایران به ریاست پروفسور سیدحسن امین؛

دبیر اجرایی انجمن ادبی همدانی های مقیم مرکز؛

مؤسس و دبیر اجرایی انجمن ادبی ساعی؛

عضو گروه صلح انجمن جامعه شناسی دانشگاه تهران؛

و همچنین استاد چندین کلاس حافظ خوانی در فرهنگ سراهای والفجر،‌ نظامی گنجوی، ساعی و بنیادجهانی سبزمنش؛

بانو ابراهیمی عضو شورای مؤسسان بنیاد جهانی سخن گستران سبزمنش است و مسسوولیت چندین کلاس آنلاینِ شرح دیوانحافظ را عهدهدار می باشد.

دو کتاب شعری و نیز کتاب شرح غزلیات حافظ در دو جلد(تا غزل۲۰۰ حافظ) او در دست تهیه و چاپ است.

 

غزل چشم و دو ابروی تو را بافته ام

دو کلاف از غزل موی تو را بافته ام

 

هی گره روی گره برسر زلف تو زدم

تا که یک حلقه ز گیسوی تو را بافته ام

 

خون چکید از سر انگشت و دل و دار و قلم

تا که یک غمزه ز جادوی تو را بافته ام

 

نقشه شعر من از قالی کاشان دل برد

تا ترنج و لچک روی تو را بافته ام

 

تا که بر شانه تو سر بگذارم یک شب

از سر شانه ره کوی تو را بافته ام

 

شعری از سعدی شیراز به یادم آمد

یک گلستان گل خوشبوی تو را بافته ام

 

بر سر دار تو تا صبح انا الحق گویان

در سماع آمده هو هوی تو را بافته ام

 

تار و پود غزلم رج به رج از جانب توست

سخنی نیست، هیاهوی تو را بافته ام

 

آمد بهار… پشت در است

پشت در است، گوشه ی در وا کند کسی

فکری برای رفتن غم ها کند کسی

آمد بهار پنجره بگشا که هر نفس

قدری هوای تازه تماشا کند کسی

دی هم گذشت تا که زمان نو شود ز نو

حتی اگر ببیند و حاشا کند کسی

باید تکاند خانه یدل را ز هر بدی

آیینه را ز روی صفا ”ها“ کند کسی

صد شاخه ارغوان، بدهد ارمغان به دوست

نوروز را بهانه چه زیبا کند کسی

یک چهره خنده کن که  بهاران به چشم توست

روی جهان به خنده شکوفا کند کسی

غمگین مباش یوسف ما می رسد ز راه

یک شعر عاشقانه مهیّا کند کسی

دکتر پریوش ابراهیمی

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.