بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

حساب کاربری من

اسم شما
مروت
نام / نام خانوادگی
مروت
ایمیل
زندگی نامه
مادرم می گوید ساعت شش صبح مورخ هجده بهمن/دلو سال ۱۳۵۷ خورشید در شهر پلخمری ولایت بغلان پا به جهان هستی گذاشتم، تشله بازی و دنده کلیک کردم، مکتب رفتم و رشد کردم. پدرم از مناطق کوهستانی درواز بدخشان به پلخمری آمده و همینجا متوطن شده است… دانشگاه رفتم که آدم شوم اما شاعر شدم به قول صوفی عشقری در جهان شاعر شدم ای کاش آدم می شدم از فضولی های طبع خویش بی غم می شدم
کشور
Afghanistan
authors
گروه اعضاء دست در قلم شامل اعضاء میشود که میخواهد مطالبش در وب سایت سبزمنش منتشر گر...
2 روز ago no Comment

بگوش آمد صدای موج دریای پلِ خمری دهد بوی محبت عطر گلهای پلِ  خمری بنازم قند بغلان توت خنجان سیب کشناباد گِلاس خوست ها، چشمان لیلای پلِ خمری چو کبک مست زاغش گام میزد در خیابان ها پرستوی معارف، دخت رویای پلِ خمری تکان می داد! مانند دلش در حسرت یوسف پلِ رزانک اندام زلیخای […]

1 هفته ago no Comment

ما میرویم و عشق بود یادگار مااین را نوشته کن سرِ سنگ مزار مااین را نوشته کن که صداقت سپرد جانانسانیت در عالم نفرت سپرد جانآسایش و رفاه جهان ضرب هیچ شداندیشه ی بَروز کسان ضرب هیچ شدعصر جدید و فکر کهن، مغز های پوچشد گرگ پاسبان گله! ادعای پوچگل واژه های شهر چه آسان […]

1 ماه ago no Comment

۱. در خواب چشم های ترا بوسه می زدم دستان پر حنای ترا بوسه می زدم تا روی لب رسید لبم غنچه باز شد لبخند بی صدای ترا بوسه می زدم لب در حریم سیب تنت تار می تنید آهسته هر کجای ترا بوسه می زدم دیدم که روح در بدنت بیقرار بود انگار رفته […]

2 ماه ago no Comment

شبیه شانه ی خم گشته زیر بار بود شبیه درد دل و دست روزگار بود چروک های جبینش نشانه ی پیری نشان درد در اندامش آشکار بود چه رنج ها که تنش را به لرزه می آرد سفید، موی و دلش مثل شام تار بود برای سنجش دردی که در دلش دارد نه لحظه یی […]

2 ماه ago no Comment

احساس شاعرانه دلم شاد می کند یک شعر یک ترانه دلم شاد می کند گاهی میان جنگل اندوه بیشمار کوچکترین بهانه دلم شاد می کند زیر فشار درد فراوان، دیدنِ لبخند عاشقانه دلم شاد می کند دیدم که آرزوی منی خسته لای مو افتاده روی شانه دلم شاد می کند مریم هوای بوسیدنت در خیال […]

2 ماه ago no Comment

قرار بود خدا دست بینوا گیرد کسی که ظلم کند جان او خدا گیرد قرار بود که یک رنگ مرد و زن باشد کنار سفره کمی جای را حوا گیرد قرار بود زمین معبد خدا باشد و رنگ و بوی خدایی زمین را گیرد خدا مقام بلندی برای آدم داد که تا ولایت دل روی […]

2 ماه ago no Comment

قرار بود خدا دست بینوا گیرد کسی که ظلم کند جان او خدا گیرد قرار بود که یک رنگ مرد و زن باشد کنار سفره کمی جای را حوا گیرد قرار بود زمین معبد خدا باشد و رنگ و بوی خدایی زمین را گیرد خدا مقام بلندی برای آدم داد که تا ولایت دل روی […]

2 ماه ago no Comment

دل پر و دستان خالی ابر چشمان بارورکاسه ی صبر از فضولی های دوران بارودشخم زد کرت دلم را بزر کرد آواره گیبختم از آشفته حالی در بیابان بارورزرق گردیده گمانم درد در خونم که دلمی فشارد بی تعلل در رگ، و جان باروربره ی بیچاره ی از گله دور افتاده امسهم گرگ ام یا […]

2 ماه ago no Comment
چنانکه در دل شب صورت مهتاب افتاد ست ستاره در نگاهِ بسته وقتی خواب افتاد ست غروب عشق آمد روح خورشید آسمانی شد ز دیوار سخن آیینه ی اصحاب افتاد ست از اینکه درد دارد قلب شاعر واژه می گرید سکوت شب میان موج های آب افتاد ست در آغوش زمین همسایه ی خورشید خوابید [...]
3 ماه ago no Comment

گرچه فلم درد ما تکراری است آه قلب سرد ما تکراری است سالها شد جنگ ما را می کشد شیوه های طرد ما تکراری است می تکد هر بار بادی می وزد برگ های زرد ما تکراری است در زمستان زیر آتش سوختیم فصل گرم و سرد ما تکراری است جز به ویرانی نیازمودیم خویش […]

نقیب مروت does not have any friends yet.
popup close
IMG 1572
popup close
IMG 0905