تماس: [email protected]
حساب کاربری من


سندوس نظام الکوزایی شاعر و نویسنده.
سال تولد ۱۳۸۲/۱۰/۲۹.زادگاه : تهران/ ایران

( تغییر یا تعمیر ) در یکی از روز های معتدل معلمی شاگردانش را لب ساحل برد، بعد از شاگردان خواست تا هرکدام از شن خانهای درست کنند. شاگردان با علاقه شروع به ساختن خانه ها کردند. وقتی کارشان به اتمام رسید، معلم گفت: آفرین به همه شما! همه خانه ها واقعا زیبا […]

( تغییر یا تعمیر ) در یکی از روز های معتدل معلمی شاگردانش را لب ساحل برد، بعد از شاگردان خواست تا هرکدام از شن خانهای درست کنند. شاگردان با علاقه شروع به ساختن خانه ها کردند. وقتی کارشان به اتمام رسید، معلم گفت: آفرین به همه شما! همه خانه ها واقعا زیبا […]

( تغییر یا تعمیر ) در یکی از روز های معتدل معلمی شاگردانش را لب ساحل برد، بعد از شاگردان خواست تا هرکدام از شن خانهای درست کنند. شاگردان با علاقه شروع به ساختن خانه ها کردند. وقتی کارشان به اتمام رسید، معلم گفت: آفرین به همه شما! همه خانه ها واقعا زیبا […]

( تغییر یا تعمیر ) در یکی از روز های معتدل معلمی شاگردانش را لب ساحل برد، بعد از شاگردان خواست تا هرکدام از شن خانهای درست کنند. شاگردان با علاقه شروع به ساختن خانه ها کردند. وقتی کارشان به اتمام رسید، معلم گفت: آفرین به همه شما! همه خانه ها واقعا زیبا […]

( تغییر یا تعمیر ) در یکی از روز های معتدل معلمی شاگردانش را لب ساحل برد، بعد از شاگردان خواست تا هرکدام از شن خانهای درست کنند. شاگردان با علاقه شروع به ساختن خانه ها کردند. وقتی کارشان به اتمام رسید، معلم گفت: آفرین به همه شما! همه خانه ها واقعا زیبا […]

( تغییر یا تعمیر ) در یکی از روز های معتدل معلمی شاگردانش را لب ساحل برد، بعد از شاگردان خواست تا هرکدام از شن خانهای درست کنند. شاگردان با علاقه شروع به ساختن خانه ها کردند. وقتی کارشان به اتمام رسید، معلم گفت: آفرین به همه شما! همه خانه ها واقعا زیبا […]

( شکایت ) کرد شکایت گنجشکی بر خدا گفت چرا کز لانه ام کردی جدا لانه ای داشتم میان کان درخت بادت بستاند ز من آنرا، برفت من چه کردم با تو ای یزدان من؟ چون ز من بستاندی این و آن من گفت خدا: چون ماری بود در لانه ات […]

❤🇦🇫❤ خفته بودم خوابی دیدم یک شبی آن شبی که بود میهن در غمی خواب دیدم روی این افغان ستان آکنده است از هر گلی کز بوستان دیدم آن رود خروشان زمین میدهد آبش به افغان غمین گشته بود کاشانه علم میهنم خرقهء ایمان دیدم بر تنم آدمی آمد به […]

ز فرخنده بگوییم یا ز مهسا ز اشک مادران یا طفل تنها ز زجر دختری یا آه مادر ز زندان های جهل یا دار چادر ز خون یک شهید یا بیگناهی ز هجر والدین یا درد و آهی ز طفلان گرسنه یا یتیمی ز زخم های کوچیکی یا عمیقی ز سلاقان […]



