تماس: [email protected]
آتشی در جان من افروز خاکستر شوم
جان دهم پروانه وار و سوزم و پرپر شوم
زیر صفر آمد فشارم از تَفِ آغوش تو
از لبانت نسخه ی تجویز کن بهتر شوم
جنگلِ انبوه مویت را تماشا گر کنم
سر بسر پرواز باشم جمله بال و پر شوم
در میان بستر شعرم شبی مهمان بشو
با غزل پرورترین حس تو همبستر شوم
ماه من در خلوت وصلت مرا دعوت بکن
تادر آغوش تو صد خورشید را پیکر شوم
بیخیال از من نباش ای آرزوی بی مثال
خنده کن تا در هوایت خویش را باور شوم
خواستم از واژه ی لب های تو سازم غزل
سعی دارم جان من این بار شاعر تر شوم
الفت هائم