تماس: [email protected]
هر روز به درد وغصه ها مهمانیم
در پشت نقاب خنده ای پنهانیم
تاریخ برای نسل ما بنویسد
ما زنده به گور های سرگردانیم
➖➖➖➖
آیینه به دست ما نداد خوشبختی
تاریخ برای ما نزاد خوشبختی
هر جا که نشان زندگانی باشد
دیدیم نوشته /زنده یاد خوشبختی/
➖➖➖➖
در سینه ی آسمان نفس ها کمتر
پرواز و پریدن و هوس ها کمتر
این رسم کجای این جهان مرسوم است
تعداد پرنده از قفس ها کمتر
➖➖➖➖
می ترسم ازاین تهاجم دایره ها
از خنده ی تلخ هرشب خاطره ها
آینده چقدر بی شما تاریک است
ای پنجره ها پنجره ها پنجره ها
➖➖➖➖
در خانه ی سبز آسمان می گردد
با بارش ابر ناگهان می گردد
دیدیم خدا شبی چنین طوفانی
دنبال جنازه ی زمان می گردد
➖➖➖➖
بادیدن تو فرشته آدم می شد
از خاطر من حضور تو کم می شد
آنقدر سرت شلوغ و من می دیدم
خورشید برای بوسه ات خم می شد
➖➖➖➖
از بوسه ی داغ سایه ها می ترسند
پر بسته کلاغ سایه ها می ترسند
آنقدر حضور روشنایی فرسود
از مرگ چراغ سایه ها می ترسند
➖➖➖➖
تا ساعت مرگ قاصدک ها برگرد
در جشن صلیب آدمک ها برگرد
ای حس حضور زنده ماندن قبل از
اعدام تمام شاپرک ها بر گرد
➖➖➖➖
این اشک نشانی از خروشش دارد
پیغام رسالتی به گوشش دارد
پیچیده صدای مرده ی در اینجا
هر سایه جنازه ی به دوشش دارد
➖➖➖➖
شب نیمه رسیدو سایه ها بردارند
مانند سکوت وسایه ی دیوارند
از ترس تبر تمام شب ها آری
اینجا همه ی درخت ها بیدارند
محمد حسین شهریاری