تماس: [email protected]
شب رسوایی/ مسعود ایمانی(عضو محترم بنیاد جهانی سبزمنش)/ ایران
شب رسوایی/ مسعود ایمانی(عضو محترم بنیاد جهانی سبزمنش)/ ایران
یادم آید ز شبی رویایی
من و غم، خلوت یک تنهایی
فارغ از ساحل غوغای جهان
در هم آمیخته چون دریایی
دیده دردیده و دل در دل هم
تنگ آغوش هم از یکتایی
سر به بالین شب و محو سکوت
بستری در دل بی پروایی
آمدم تا به دمی بگشایم
گره از غربت هم آوایی
گریهِ خاطره ها سیل روان
رو به سوی عطش صحرایی
مات و مبهوت به هم، تاکه رسید
سایهِ روشنی از غوغایی
ماه آمد به دَر خلوت ما
پرده بردارد از آن شیدایی
تن به ساحل زدم از طوفانش
ترسم از عالم این رسوایی
رخت بربست غم از خانه دل
گفتمش باز شبی می آیی؟
حسرتش در دل صورت اینک
چه شبی بود، عجب زیبایی
مسعودایمانی صورت