تماس: [email protected]
ضرر در زر (گزینهی شعری حسیب احراری، عضو فعال بنیاد جهانی سبزمنش) در کانادا منتشر شد
ضرر در زر (گزینهی شعری حسیب احراری، عضو فعال بنیاد جهانی سبزمنش) در کانادا منتشر شد
به گزارش سبزمش، “ضرر در زر” گزینهی شعری حسیب احراری(عضو فعال بنیاد جهانی سبزمنش)، از سوی نشر برمکیان در کانادا به زیور چاپ آراسته گردید.
این کتاب ۱۴۰ قطعه شعر دارد و همه در قالب غزل سروده شدهاند…
حسیب احراری از آن جمله شاعرانی است که دنبال بیان حقیقتهای زندگی، اجتماع، اوضاع و روزگار عصر بوده است و این بینش و سریعنویسی وی چه در سالهای گذشته و چه بعد از روی کار آمدن دولت طالبانی بیدرد سر نبوده است. احراری زندان را سپری کرد و هنوز در دشوار ترین حالات مینویسد.
این دومین اثر شعری این شاعر آزادسر و دریادل است که بعد از زندانی شدن به چاپ میرسد.
“لمس رویِش” گزینهی شعرهای نیمایی اوست که پیش از این(ده روز بعد از رهایی زندان) به نشر رسیده بود.
تمام سرودههای این مجموعه، فریاد رنج و سالها به ماتمنشستهگی ملتی است که در گلیم سوگ میهنی به نام افغانستان نشسته اند.
عشق، عرفان و عارفمسلکی مسیر پرپیچ دیگریست که رد پای طبع این شاعر را در آن به وضوع میتوان دید.
پرخاش او با ریا، تزویر و دینآزاری و آفرینگویی رندان و شادباش مستانی که با نوشیدن می معرفت به درستی، راستی و پاکنفسی رسیده و از کاسهی ابلیس وسوسانداز حیادریده آبی ننوشیده اند؛ دیگر از کاکهبینشی سرودههای این اثر بوده است، چیزی که کمتر شاعران توانستهاند به این مایهگذاری و شوریدهدلی برسند.
احراری خود را برای مردم و بیداری آنان فدا میکند و مستانه، شاجاعانه، و آزادانه میسراید. وی نه تنها شاعر است که گاهی تندیس میتراشد اما نه از آدمها بلکه از گِل.
او نقاشی میکند، علاقهی زیادی به عکاسی طبیعت داشته و صدای رسایی برای سخنوری و دکلمه دارد.
هیأت رهبری بنياد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، چاپ این اثر ماندگار عضو فعال خود(حسیب احراری)را خجسته باد گفته و با نشر یک قطعه از غزل او، این رویداد فرهنگی را ثبت تاریخ خود میسازد.
بیا دوری کنیم از مردم ناپاک این دنیا
جدا سازیم ره از دیو وحشتناک این دنیا
ننوشیم از مَی میخانههای مشتری اندیش
نچینیم خوشه از شاخ درخت تاک این دنیا
خودت ساقی و جام خودت را دم به دم پر کن
ندارد نشهی مرد افکنی تریاک این دنیا
فقط باغ انار قلب خود را آبیاری کن
نمیروید نهال مثمری در خاک این دنیا
ز ساز بلبل و نای نی و سیر چمن بگذر
که غیر زوزه سوزی نیست پژواک این دینا
نمیری تا در این گیتی و خاکت تا نگردد گم
به لوح زندگی ننویسدت حکاک این دنیا
نپرس هی مهربانی چیست آهوی عزیز من
نیاید جز پلنگاندیشی بر ادراک این دنیا