بنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش، Sabz manesh Foundation
مجموعه اشعار شاعران معاصر و شاعران جوان و بزرگترین پایگاه ادبی شعر، معرفی شاعران ، طنز، ادبیات فارسی، داستان نویسی، مقاله نویسی، و واژه سازی میباشد.

مثنوی

ما میرویم و عشق بود یادگار ما
این را نوشته کن سرِ سنگ مزار ما
این را نوشته کن که صداقت سپرد جان
انسانیت در عالم نفرت سپرد جان
آسایش و رفاه جهان ضرب هیچ شد
اندیشه ی بَروز کسان ضرب هیچ شد
عصر جدید و فکر کهن، مغز های پوچ
شد گرگ پاسبان گله! ادعای پوچ
گل واژه های شهر چه آسان تباه شد
یعنی که رنگ زنده گی ما سیاه شد
هر روز زرد و بی رمق و ناتوان شدیم
بازیچه ی سیاست اهل جهان شدیم
خورشید گرم کلبه ی ما ناپدید شد
مهتاب پرده زد به رخش نا امید شد
در شهرِ عشق لشکر کفتار آمدن
سگ های هار از در و دیوار آمدن
مانند اژدهای گرسنه جهان را
دارند در دهان چو سگ استخوان را
پرواز کبک و ساز قناری حرام شد
بزم عشاق و رسم عیاری حرام شد
ابر سیاه وحشت ظالم‌در آسمان
تاریک کرد روزنه ای دید عاشقان
مردود شد سبق، در آیین بردگی
معکوس حکم حق، در آیین بردگی
این را بدان که اهل جهان درد می کشد
ظالم چنان که بر سر ما کرد، می کشد
بسکه سکوت کردن خود را شنیده ام
سنگ ظلم به شیشه ی مظلوم دیده ام
از خود به مثل حرف دروغ می تنفرم
از عالمی نکرده بلوغ می تنفرم
دنیا شبیه پنجره و ما پرنده ایم
از درد می فراریم و با درد زنده ایم
این درد اهل دانش و فن را فرار داد
اهل کتاب و عشق و سخن را فرار داد
انسان های با شرف این زمین رفت
آنها که بود عاشق این سرزمین رفت
آواره گشت مردم دانای سر زمین
بیچاره آنکه بود، توانای سر زمین
آشفته حال شد وطن و بی وطن شدیم
دور از وطن خوراک سگ و کرگدن شدیم
پرواز می کند ز بدن روح عاقبت
آسوده می شود تن مجروح عاقبت
در گور می رویم و رها گور می کنیم
لعنت به هرچه آدم منفور می کنیم

#مروت

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.