تماس: [email protected]
چون شهر بعد زلزله بسیار خسته ام
چندین هزار بار، به تکرار خسته ام
خوبم، بدم، دچار غم و درد و “استرس”
مانند طفل خورد ستم کار خسته ام
آهوی بی قرار خرامان برو برو…
شیرِ سکوت کرده ام اینبار، خسته ام
همچون پلنگ سنگیِ بازار خسته ام
حتی خودم به درد خودم هم نمی خورم
مرغِ به دام بند و گرفتار، خسته ام
پژمرده، لاعلاجم و نبضام نمی زند
در بسترِ فتاده و بیمار خسته ام
“از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست”
از نیک و زشت و از همه رفتار خسته ام
یارب! مرا به خواب عمیقِ فرو ببر!
از روز و روزگار اسف بار خسته ام….
.
#محرابی_صافی